یادداشت؛

مالک اشتر و هنر اعتراض

اینکه بخواهیم بگوییم مالک اعتراض کرد و امیرالمؤمنین هم پذیرفت برداشت بسیار سطحی از تعامل میان مولا و مالک است. در واقع مالک حلقه اتصال میان مردم و امام آنهاست. مالک کسی است که دوست و دشمن قبولش دارند؛ بنابراین وساطتش در این امر به حل موضوع کمک می‌کند.

رحا مدیا | زهرا ابراهیمی

آقای سروش محلاتی در یکی از نوشته‌های خود به موضوع اعتراض مالک اشتر به انتصاباتی که توسط امیرمؤمنان علی(ع) انجام‌گرفته بود اشاره می‌کنند و کلام مالک را ناشی از جرأت و شجاعت او دانسته و پاسخ امام مبنی بر این که به مالک می‌گوید اگر گزینه بهتری داری معرفی کن، نشانه‌ای بر اهمیت حقِ اعتراض در جامعه اسلامی می‌دانند. اگر چه ایشان به شکل صریح انگیزه خویش را بیان نکرده‌اند؛ اما در حقیقت قصد دارند شرایط انتصاب در جامعه اسلامی و انعطاف‌پذیری رهبر جامعه را نسبت به اعتراضات تبیین نمایند و با بیان واژه‌هایی مملوّ از احساسات و دوپهلو این‌گونه جریان اعتراض نسبت به حاکم در جامعه کنونی را به چالش بکشند.

آنچه سروش محلاتی به بخشی از آن اشاره می‌کند در شرح ابن ابی‌‌الحدید این‌گونه آمده است؛ «و قد روی أنه قال لما ولی علی‌(ع) بنی العباس علی الحجاز و الیمن و العراق فلما ذا قتلنا الشیخ بالأمس و إن علیا(ع) لما بلغته هذه الکلمة أحضره و لاطفه و اعتذر إلیه و قال له فهل ولیت حسنا أو حسینا أو أحدا من ولد جعفر أخی أو عقیلا أو واحدا من ولده و إنما ولیت ولد عمی العباس لأنی سمعت العباس یطلب من رسول الله ص الإمارة مرارا فقال له رسول الله ص یا عم إن الإمارة إن طلبتها وکلت إلیها و إن طلبتک أعنت علی‌ها و رأیت بنیه فی أیام عمر و عثمان یجدون فی أنفسهم إذ ولی غیرهم من أبناء الطلقاء و لم یول أحدا منهم فأحببت أن أصل رحمهم و أزیل ما کان فی أنفسهم و بعد فإن علمت أحدا من أبناء الطلقاء هو خیر منهم فأتنی به فخرج الأشتر و قد زال ما فی نفسه» (شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج 15، ص: 98 و 99)

وقتی امیر‌المؤمنین علی(ع) فرزندان عباس (عموی پیامبر) را بر حجاز، یمن و عراق منصوب کردند و حکام این مناطق قرار دادند. مالک به نشانه اعتراض گفت «فلماذا قتلنا الشیخ بالأمس». پس چرا دیروز، عثمان را کشتیم؟! (قرار شد افراد خوب سرکار بیایند) حضرت با او با ملاطفت برخورد کردند و عذر خودشان را نزد او بیان کردند و می‌فرماید من که به حسن و حسین(ع) و فرزندان برادرانم و یا عقیل برادرم، منصبی ندادم و بعد از تشریح علت این انتصابات می‌فرماید اگر بهتر از این حکام که منصوب کردم، کسی را سراغ داری، معرفی کن که به‌جای آنها بگمارم. با این کلام مالک‌اشتر خارج شد، درحالی‌که دغدغه‌اش تمام گردید.

دقت در تعابیری که حضرت امیرمؤمنان علی(ع) برای مالک به کار می‌گیرند نشان می‌دهد که نه مالک فردی بی‌بصیرت است و نه این اعتراض یک شکایت معمولی بلکه نوعی اعتراض هدفمند است. حضرت در کلامی دیگر در رابطه‌ با مالک چنین می‌گویند؛ «… من بنده‌ای از بندگان خدا را به‌سوی شما فرستادم که در روزهای وحشت نمی‌خوابد، و در لحظه‌های ترس از دشمن روی نمی‌گرداند، بر بدکاران از شعله‌های آتش تندتر است، او مالک پسر حارث مذحجی است. آنجا که با حق است، سخن او را بشنوید، و از او اطاعت کنید، او شمشیری از شمشیرهای خداست که نه تیزی آن کند می‌شود، و نه ضربت آن بی‌اثر است. اگر شما را فرمان کوچ کردن داد، کوچ کنید، و اگر گفت بایستید، بایستید که او در پیشروی و عقب‌نشینی و حمله، بدون فرمان من اقدام نمی‌کند. مردم مصر من شما را بر خود برگزیدم که او را برای شما فرستادم، زیرا او را خیرخواه شما دیدم، و سرسختی او را در برابر دشمنانتان پسندیدم». (نامه شماره 38 نهج‌البلاغه)

طبیعتاً برای شناخت شخصیتی چون مالک باید به کلام خود حضرت رجوع کرد. قطعاً در کلام مالک و پاسخ حضرت حکمتی نهفته است.

یکی از راه‌هایی که دشمنان به‌راحتی در میان جوامع نفوذ می‌کنند بهره‌بردن از نارضایتی‌هاست. همان کاری که دشمن کنونی ما نیز از آن بهره می‌برد. بهترین راهکار برای دفع آسیب دشمن از این ناحیه این است که به‌جای دریافت اعتراضات پراکنده و غیرمنسجم که باعث سوءاستفاده دشمن می‌شود همه اعتراض‌ها زیر پرچم یک دوست قرار گیرد تا نتیجه دهد.

اینکه مالک اعتراضی را بیان می‌کند در واقع نقش همان پرچم‌داری را دارد که می‌خواهد اعتراض‌های دیگران را زیر بیرق خویش قرار داده و انسجام دهد و بدین ترتیب فرصت سوءاستفاده را از دشمن بگیرد.

اینکه بخواهیم بگوییم مالک اعتراض کرد و امیرالمؤمنین هم پذیرفت برداشت بسیار سطحی از تعامل میان مولا و مالک است. در واقع مالک حلقه اتصال میان مردم و امام مردم است. مالک کسی است که هم دوست و هم دشمن او را قبول دارد؛ بنابراین وساطتش در این امر به حل موضوع کمک می‌کند. همه معترضان گرد او جمع می‌شوند و مالک آنها را هدایت می‌کند. این نوعی مدیریت در جهت‌دهی اعتراضات به سمت مسیر مستقیم است تا از انحراف در امان بماند نه صراحت و جسارت یک مرید در برابر مراد.

علاوه بر این حضرت اشاره می‌کنند به عدم انتصاب فرزندان و نزدیکان خویش و این اشاره در واقع نوعی روشنگری برای مخالفین است بدین معنا که حضرت به مالک چنین می‌گویند تا دیگران نیز بشنوند و بدانند که علی به دنبال دریافت پست و مقام برای نزدیکان خود نیست.

آنچه مهمتر از نوع برخورد حضرت علی با مالک است، نوع رفتار مالک بعد از شنیدن دلایل حضرت است. مالک به‌محض شنیدن استدلال حضرت در حالی از آن مکان خارج می‌شود که دغدغه‌اش رفع شده و در واقع به مرحله پذیرش رسیده است. این میزان از تسلیم در برابر حق چیزی است که در وجود معترضین حکومت اسلامی کمتر دیده می‌شود.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها