روایت طلبگی؛

امین پیامبران

امروز خیل عظیمی از طلاب دغدغه‌مند، بدون هیچ چشم‌داشت مادی، قواعد فقهیه را با ابتکاری شگرف در جامعه گسترش می‌دهند تا بار دیگر اخلاق ناصری و مکارم اخلاق را به‌عنوان انسان سازی اجتماعی بنیان نهند. رسالتی که باید فهم بشود تا طلبه‌ها را از سرگشتگی اجتماعی نجات دهد همین است.

رحا مدیا | علی‌ عسگری

کنار من نشسته‌ بود و کمی درد و دل می‌کرد. با روزهای اول خیلی فرق کرده بود. شلوار جینش با آنکه ساده بود ولی جین بود. پیراهنش با آنکه اتو کشیده‌ بود؛ اما دکمه باز و آستین کوتاه بود.

روی نیمکت پارک کنار حوض آبی تو خالی، از گذشته پر فراز و نشیبش می‌گفت. از ساعت‌هایی که برای رؤیاپردازی با سالکان طریق، به تندی می‌گذشتند تا او را به مقامات عالیه برسانند.

به خیال خودش وارد خم رنگرزی شده بود. سوی چشمانش را که می‌گرفتم به لوله میان حوض رسیدم که بنا نبود فواره بسازد.

کمی صدایش را آرام‌تر کرد و آهسته گفت: رفیق! جوانیم تباه شد.

هنوز که به یاد جمله‌اش می‌افتم، تنم مورمور می‌شود. انگار نه انگار که چهار سال کنار هم پای اسم و فعل و حرف ادیبان عرب زبان سوختیم و ساختیم. انگار نه انگار که بنا بود تا با صرف ساده کلمات، عمر خود را صرف پیچیده‌ترین حالات روزگار کنیم. روزگاری که بنا داشت به قله برسد و عَلَم را به‌دست علمداری ظلم‌ستیز و عدالت گس‌تر بدهد.

اما حالا او فرق کرده بود. تصورش، تصدیقش، صغری و کبری چیدنش مثل قبل نبود. ابتدا باورش سخت می‌آمد؛ ولی وقتی پای صحبتش نشستم، فهیمدم که خیلی وقت پیش دیوار خیالش میان او و واقعیت جامعه فاصله انداخته‌است.

تقصیر خودش نبود! مقصر، ان‌قلت و قلت‌هایی بودند که می‌خواستند درس تفکر به او بیاموزند؛ اما برای باز کردن گره‌های کور امروز، زمان و حوصله می‌خواستند.

محصلی که نفهمیده بود درس و بحثش کدام درد خانواده و جامعه‌اش را التیام می‌بخشد، باید به چه چیزی دل خوش می‌کرد جز مقداری شهریه تبرکی که حتی شکم گرسنه‌اش را نیز پر نمی‌کرد. به‌قول خودش، وقتی خم رنگرزی‌اش فقط سیاه می‌کرد، باید هم برای رسیدن به سفیدی فرار می‌کرد.

غافل از آنکه سیاهی و سفیدی دست خودش بود. قلمی که به دستش گرفته‌بود نه به درد نوشتن می‌خورد و نه به درد کشیدن. عَرَض قالش به ذات حالش نمی‌آمد.

در کنار او اما زیاد بودند افرادی که مسیرشان روشن بود.

قلم و دواتشان با هم فرق می‌کرد؛ اما در عالم خطاطان هر کدام حرفی برای خود داشتند. یکی از بچه‌های زابل می‌گفت و دیگری از کلاس‌های دینی در مسجدی میان زعفرانیه هزار رنگ تهران، که همه‌جور آدمی را پای منبرش نشانده‌بود.

با آنکه هر کدامشان به‌سختی مسیر واقف بودند اما دانسته، لباس فقه و اصولشان را در قد و قواره کارشان می‌دوختند.

کسی که عضو هیئت علمی شده بود خوب درک می‌کرد تا جوهرش نباید آن‌قدر زیاد باشد که کاغذ را به آب بکشد و بی حاصل گوشه‌ای از کتابخانه‌ها را اشغال کند!

کسی که برای تبلیغ عازم بهارستان شده بود، خوب می‌دانست که باید برای زبان مردم، مجالستان باشد نه محالستان!

اعتراف می‌کنم که طلبه‌ موفق در حوزه کم نیست. اما برخی نیز واقف به رسالتشان نیستند.

به آنها می‌گویند امین انبیاء باشند، اما نمی‌دانند که امین عیسی باشند یا امین موسی؟ نمی‌دانند که باید عصا به‌دست بگیرند یا با کلماتشان به جاهلان دهر، حیات محمدی(ص) ببخشند.

کار و بار و یار برای آنها زیاد است اما هنوز اندر خم کوچه‌ای تنگ و باریک هستند که برای همگان ساخته نشده است.

شنبه‌ای که گذشت، مصادف شد با آغاز سال تحصیلی حوزه‌ای که 103 ساله شده بود. حوزه‌ای که همه گونه اتفاق در خودش دید. هجرت آیت الله بروجردی، شهادت طلبه‌ها برای قیام اسلام. ابدان مطهری که فیضیه را لالستان کرده بود، قیام امامی که انقلابش، انقلاب قرن و آرزوی متاخرین و متقدمین بود. دفاع مقدس و حجره‌هایی که مسکن حضرت صاحب(عج) بودند و هزاران اتفاق دیگر که ثمره تفکر پیشرو و پویای حوزه در دوران‌های معاصرش بود.

اما امروز چرخ‌دنده‌ها کمی کند شده‌است…

عده‌ای به گمان خود با قرار دادن حوزه در کوچه‌ تنگ و باریک دوران رضاخانی، می‌خواهند افکارشان را حاکم بر حکومت دین کنند، حال آنکه تصوراتشان، تخصصا از نظریه پردازی در علوم دینی خارج است.

مصلحت سلوکیه‌ای که بنا بود قرب الهی را برای مکلفین رقم بزند، امروز دستاویز مصلحت جویانی شده‌است تا طلاب را از خدا خواهی در جامعه به چاه خودخواهی بیاندازد.

اما این همه‌ ماجرا نیست!

امروز خیل عظیمی از طلاب دغدغه‌مند، بدون هیچ چشم‌داشت مادی، قواعد فقهیه را با ابتکاری شگرف در جامعه گسترش می‌دهند تا بار دیگر اخلاق ناصری و مکارم اخلاق را به‌عنوان انسان سازی اجتماعی بنیان نهند. رسالتی که باید فهم بشود تا طلبه‌ها را از سرگشتگی اجتماعی نجات دهد همین است.

طلبه‌ای که در فضای مجازی، خود را مرید ولایت و خادم ملت معرفی می‌کند و برای کمک به جوانان جویای هدایت، از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کند، همان اجری را خواهد برد که طلبه‌ جهادگر در کم برخوردارترین نقطه‌ کشور می‌برد.

این همان جهان‌بینی توحیدی است که حول محور انسان کامل برای احیای انسانیت، جامه‌ عمل پوشیده است تا ندای نصرت حضرت حجت را بر فراز آسمان جهان بلند کند. این همان هدفی است که همچون فانوس، به‌دست کلینی تا خمینی سپرده شده تا اغوای شیطان را به نیستی برسانند.

بی‌گمان طلبه، روز خاصی ندارد، چون هدایت روز و شب نمی‌شناسد! این همان معنای «الفقهاء امناء الرسل» است.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سال تحصیلی جدید - امین پیامبران

لینک کوتاه: