به گزارش رحا مدیا، در عصری که چالشهای فکری و اعتقادی، بهویژه در مواجهه با جریانهای الحادی و علوم انسانی سکولار، روزبهروز پیچیدهتر میشوند، نیاز به تولید آثار علمی و عمیق در حوزههای علوم انسانی اسلامی و فلسفه دین بیش از پیش احساس میشود. در این راستا، گروه منطق فهم دین پژوهشگاه با مدیریت حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا شاکرین، گامهای بلندی در جهت پاسخگویی به این نیازها برداشتهاست.
در این مصاحبه، با جناب شاکرین درباره دو اثر جدیدی که به همت این گروه تهیه و نگارش و در آستانه انتشار است، گفتوگو کردهایم:
۱. «بنیادهای علوم انسانی اسلامی از دیدگاه آیتالله جوادیآملی» اثر آقای محمدعلی سوادی
۲. «الحاد تکاملی و خداباوری» اثر آقای امر الله قلیزاده
این دو کتاب که بهزودی توسط سازمان انتشارات پژوهشگاه منتشر خواهند شد، به موضوعاتی کلیدی و چالشبرانگیز در حوزههای علوم انسانی اسلامی و فلسفه دین میپردازند. کتاب اول با تکیهبر اندیشههای آیتالله جوادیآملی، بنیادهای نظری و کاربردی علوم انسانی اسلامی را بررسی میکند، در حالی که کتاب دوم به تقابل جریانهای الحاد جدید و خداباوری، بهویژه از منظر علمی و فلسفی، میپردازد.
در این گفتوگو، جناب شاکرین درباره اهداف گروه منطق فهم دین، اهمیت این دو اثر در فضای فکری امروز، و نقش آنها در پیشبرد پژوهشهای اسلامی در جهان معاصر سخن میگویند. این مصاحبه فرصتی است تا با نگاهی عمیقتر به محتوای این کتابها و جایگاه آنها در حوزههای علمی و دینی بپردازیم.
* لطفاً درباره سوابق علمی و مدیریتیتان در گروه منطق فهم دین توضیح دهید.
بنده از زمانی که در سال ۱۳۸۶ گروه علمی منطق فهم دین تأسیس شد، توفیق داشتم مدیریت علمی این گروه را بر عهده داشته باشم. در این مدت، دو سه سالی مسئولیت دیگری داشتم و مدیریت گروه بر عهده جناب آقای دکتر علی تبار بود. بعداً مجدداً تغییراتی حاصل شد و با بازگشتم به گروه تا الان عضویت هیئت علمی و مدیریت اینجانب در این گروه ادامه دارد.
بهلحاظ سوابق علمی، بیشترین حوزه فعالیت علمی بنده در حوزه مباحث فلسفه دین و کلام جدید، مباحث روششناختی و بهتعبیری منطق فهم دین در یک معنای گستردهتر بوده و بیشترین تمرکز من بر حوزه اثبات و دفاع از باورها و عقاید دینی بوده است.
* گروه منطق فهم دین چه اهدافی را دنبال میکند و چه جایگاهی در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی دارد؟
دین اسلام ابعاد مختلفی دارد و با گسترهای که بهلحاظ حوزههای معرفتی دارد و میراث بسیار گرانبهایی که برای بشریت گذاشتهاست، مسلماً بدون یک منطق قوی و استوار و بالنده و بهروز شوند، نمیشود از معارف عمیق و عظیم و گسترده آن در دنیای جدید استفاده بهینه کرد. این مسألهای است که عالمان دینی از بدو امر بدان توجه کردهاند و لذا در کنار فقه اسلامی، علم اصول شکل گرفته و پا بهپای خود فقه، منطق آن هم بالندگی داشته تا به امروز رسیده است.
درونمایهها و دستمایههای علم اصول بهگونهای است که بخشی از آنها اختصاص به فقه هم ندارد و میتواند در دیگر حوزههای معارف اسلامی هم کاربرد داشتهباشد. در عین حال باید توجه داشت همانطور که علم اصول فقه در کنار فقه یک بالندگی و پویندگی دائمی دارد، در حوزههای مختلف معارف اسلامی هم باید از چنین وضعیتی برخوردار باشیم و در واقع باید یک منطق مطالعاتی، استنباطی، تولید معرفت و توسعه معارف دینی متناسب با نیازهای روز داشتهباشیم که بتواند پاسخگوی نیازهای گسترده و همه جانبه در زمان ما باشد.
حتی همان اصول فقه هم نیاز دارد که در برخی جنبهها رشد بیشتری پیدا کند. مثلاً علاوه بر قواعد خاص مطرح در علم اصول، کلان نظریههایی نیز در رابطه با فهم متن لازم است. منطق فهم دین علاوه بر اینکه متد و روش را مورد بررسی قرار میدهد، مباحث بنیادی و زیرساختهای نظری را همراه با یک سری مسائل جانبی دیگر دنبال میکند تا به کلاننظریههای مربوط به حوزههای مختلف فهم و استنباط و اجتهاد دینی برسد.
در رابطه با جایگاه گروه منطق فهم دین در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، گفتنی است منطق فهم دین یک گروه تغذیهکننده است. یعنی این گروه بررسی مبادی، مبانی و زیرساختهای تئوریک را انجام میدهد و در پی آن روش و متد استنباط و اجتهاد و ساخت علوم انسانی اسلامی را تدوین میکند و به دیگر گروههای پژوهشگاه کمک میکند تا در حوزه فعالیت علمی خودشان بتوانند با این منطق تعامل داشته و تحقیقات خود را گسترش دهند.
* چه ضرورتی باعث شد تا گروه منطق فهم دین به موضوعاتی مانند علوم انسانی اسلامی و الحاد جدید بپردازد؟
در رابطه با ضرورت پرداختن به موضوعاتی مانند علوم انسانی اسلامی و الحاد جدید، گفتنی است بخش گسترده و عظیمی از معارف اسلامی در حوزههای مرتبط با علوم انسانی قرار میگیرد. بهتعبیری، دین مبین اسلام در این زمینه و مسائل انسانی سرمایهگذاری گستردهای کرده است. از طرفی، نیاز امروز ما این است که در این حوزهها بتوانیم به تناسب نیازهای زمانه از دادهها و معارف اسلامی استفاده کنیم و بتوانیم علوم انسانی اسلامی را متناسب با دنیای جدید بسازیم.
علوم انسانی اسلامی در واقع مأموریت کل پژوهشگاه است و همه ارکان علمی آن را درگیر میکند. گروه منطق فهم دین در این عرصه یک کار زیربنایی میکند، یعنی در پی این است که منطق اجتهادی و تولیدی این علوم را اکتشاف، تدوین و جهتدهی کند. بدین طریق جایگاه گروه منطق فهم دین در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز روشن میشود. در واقع، منطق فهم دین یک گروه تغذیهکننده است. یعنی بررسی مبادی، مبانی و زیرساختهای معرفت شناختی را انجام میدهد و بر اساس آنها روش استنباط، اجتهاد و ساخت علوم انسانی اسلامی را تدوین و دیگر عرصههای علمی را پشتیبانی میکند.
در رابطه با مسأله الحاد جدید، خود الحاد جدید بهطور مستقل و فینفسه موضوعی از موضوعات و حوزههای تمحض و تخصصی گروه منطق فهم دین نیست، اما با آن بیگانه هم نیست. در جهان ما، تلاشهایی برای دینزدایی از جوامع در غرب شروع شد و جریانهایی بسیار فعال و تندرو شکل گرفت که حرکتهایی را بر علیه دین سامان دادند. طبیعتاً کل جامعه اسلامی، مراکز علمی و بدنه علمی پژوهشگاه به انواع مختلف با این جریان به انحایی درگیر شده و مواجهه پیدا میکنند. گروه منطق فهم دین نیز اصالتاً بهلحاظ روششناختی باید متکفل این حوزه بشود. روشهایی که آنها برای دینزدایی، ساخت جامعه سکولار، مخالفت با علم دینی، مقابله با دین، فرهنگ و معارف دینی و… اتخاذ کردهاند و اینکه با چه روشهایی میشود با آنها مقابله کرد، از مسائل مرتبط با گروه منطق فهم دین است. بهعبارت دیگر در کنار تبیین روش و منطق استنباط، اکتشاف، دفاع و تبیین عقاید و معارف دینی، مقابله با جریانهای معارض و انحرافی و شبهه افکن نیز از منظر روش شناختی با این گروه ارتباط پیدا میکند. افزون بر آن غالب اعضای هیئت علمی این گروه بهعنوان حوزه تمحض دوم به مسائل فلسفه دین میپردازند که از جمله آنها دفاع از دین و باورهای پایه دینی است.
* کتاب «بنیادهای علوم انسانی اسلامی از دیدگاه آیتالله جوادیآملی» چه اهدافی را دنبال میکند و چه مخاطبانی را هدف قرار داده است؟
کتاب «بنیادهای علوم انسانی اسلامی از دیدگاه آیتالله جوادیآملی» یک بحث بنیادی و ریشهای را در رابطه با علوم انسانی اسلامی دنبال میکند. علوم انسانی اسلامی، مبتنی بر یک سری زیرساختهای معرفتی است. بخشی از آن جنبه هستیشناختی دارد. هستیشناسی نیز یک وجه عام و کلی دارد و یکسری وجوه خاص و مضاف به حقایق هستی مانند خدا، جهان، انسان. همچنین یک حوزه معرفتشناختی دارد که مباحث بنیادین معرفتشناختی را دنبال میکند و نیز یکسری بنیادهای ارزششناختی. علوم انسانی حداقل در بخشی از آنکه جنبه هنجاری دارد، بسیار با مبانی ارزششناختی تلاقی دارد. افزون بر آن یکسری مبانی دینشناختی هم وجود دارد. وقتی میگوییم علوم انسانی اسلامی، مبتنی بر مسائلی است از جمله اینکه دین چیست، چه بنمایههایی دارد، آیا معرفتزا هست یا نیست، و اگر هست گستره آن کجاست، چگونه با علوم انسانی ارتباط برقرار میکند، چه بروندادهایی در این زمینه میتواند داشتهباشد، اینها همه بحثهای بسیار مهمی است.
افزون بر آنچه گذشت یکسری بحثهای روششناختی هم وجود دارد. اینکه با چه روشهایی میتوان علوم انسانی اسلامی را پایهگذاری کرد. جایگاه عقل کجاست، جایگاه نقل کجاست، جایگاه تجربه کجاست، و مراحلی که اینها طی میکنند در مقام گردآوری و در مقام داوری، چگونه میشود آنها را با همدیگر مرتبط کرد و چه ساختاری را میتوان شکل داد. اینها بحثهایی مهم و اساسی است که هرگونه نظریهپردازی و تولید معرفت در علوم انسانی اسلامی مبتنی بر این است که پیشاپیش حل شده باشند.
در این زمینه تلاشهای ارزشمندی از سوی اندیشمندان و متفکران حوزه اندیشه اسلامی صورت گرفته است. یکی از چهرههای برجسته و شاخص در این زمینه، حضرت آیتالله جوادیآملی هستند. این کتاب مسائلی را که این اندیشمند فرزانه در این زمینه دنبال کردهاند، یعنی بنیادهای تئوریک و زیرساختهای نظریه علوم انسانی اسلامی و ابعاد معرفتشناختی و روششناختی آن را بهدست میدهد.
مخاطبان این کتاب، همه محققان این حوزه هستند. یعنی کسانی که اندیشهورزی و مطالعه و تحقیق در علوم انسانی اسلامی میکنند. اساتید و کسانی که به انحای مختلف در این زمینه فعالیت علمی دارند، میتوانند از چنین آثاری بهره ببرند.
* کتاب «الحاد تکاملی و خداباوری» چه مسائلی را بررسی میکند و چرا موضوع تقابل الحاد و خداباوری اهمیت دارد؟
کتاب «الحاد تکاملی و خداباوری» دیدگاه دو متفکر را در برابر هم بررسی میکند. یکی از این دو متفکر، یعنی آلیستر مکگراث خداباور است. ایشان هم به مسائل علمی مسلط است و هم به حوزه الهیات. در مقابل، ریچارد داوکینز قرار دارد که امروزه بهلحاظ اثرگذاری مهمترین کسی است که پرچم الحاد را بالا گرفته و در چند دهه اخیر کتابهای متعددی نوشتهاست. او خیلی سرسختانه با باورهای دینی مقابله کرده و آنها را به چالش کشیدهاست. علیرغم اینکه عمق معرفتی زیادی ندارد، ولی توانسته جنجالهای زیادی را در سطح جهانی ایجاد کند و افراد زیادی را متوجه خود سازد.
این کتاب نحوه مواجهه مکگراث با ریچارد داوکینز را در حوزه مباحث مربوط به خداباوری دنبال میکند. اهمیت مسأله به این دلیل است که از طرفی امروزه جریان گستردهای پشت ماجرای الحادند و از ابزارهای زیادی استفاده میکنند. این تلاش گستردهای برای دینزدایی و به خیال خودشان خاموش کردن فروغ دین و توحید در جامعه بشری است. این جریان دنبال دینزدایی از جامعه بشری و ساخت جامعهای تهی شده از دین است. خطر اینها به حدی بزرگ است که نهتنها دینداران، بلکه بخشی از کسانی که خدا باور و دیندار هم نیستند، حرکت آنها را برای بشریت مضر و خطرناک میدانند و علیرغم اینکه خدا را باور ندارند، معتقدند دین پشتوانه خوبی برای بشر است و کارکردهای مثبتی در زندگی بشر دارد. دین میتواند برای انسان امیدآفرین باشد، آرامش روان بیاورد، معنا به زندگی انسان بدهد، سلامت و بهداشت روانی ایجاد کند، تعاون اجتماعی، همیاری، اصول اخلاقی و آموزشهای عالیه اخلاقی را به ارمغان بیاورد و در مجموع تأثیرات مثبتی در تحولات اجتماعی داشتهباشد. بنابراین الحاد جدید به بشریت خیانت میکند و ضربه میزند. با توجه به جنجالهایی که در دنیا راهانداختهاند و آسیبهایی که وارد میکنند، طبیعی است که این موضوع بسیار اهمیت دارد.
از سوی دیگر آقای مکگراث هم ازچهرههای سرشناس و مهمی است که چند دهه در برابر این جریان ایستاده و آثار ارزشمندی تولید کرده است. بنابراین، مروری بر دیدگاههای دو طرف، نحوه مواجهه آنها با یکدیگر و شناخت نقاط قوت و ضعف هر کدام، برای جامعه ما که در آن آثار اصلی جریانهای الحادی ترجمه شده و بعضیها را تحتتأثیر قرار داده، بسیار اهمیت دارد. آشنایی با آنچه که در خود غرب اتفاق افتاده و اندیشمندانی که در برابر این جریانها صفآرایی کردهاند، بسیار مفید و مناسب است.
* آیا این دو کتاب بخشی از پروژههای کلان گروه منطق فهم دین هستند؟
طبیعتاً اینگونه است. یعنی کتاب «بنیادهای علوم انسانی اسلامی» جایگاه مهمی در اهداف کلان گروه و برنامهها و پروژههای آن دارد. کتاب «الحاد تکاملی و خداباوری» هم، بهخصوص بهلحاظ جنبههای روشی در حوزه مباحث اعتقادی که یکی از حوزههای تمحض گروه منطق فهم دین است از اهمیت برخوردار است.
* به نظر شما، چرا علوم انسانی اسلامی در جهان معاصر اهمیت یافتهاست؟
علوم انسانی موجود، طبیعتاً سکولارند و از چند جهت آسیبزا هستند. اولاً با توجه به اینکه بینش صحیحی از جهان و انسان ندارند و صرفاً اینجایی و اکنونی نگاه میکنند و همان نگاه اینجایی و اکنونیشان هم ناقص است، در نتیجه رشد نامتوازن ایجاد میکنند و انسان را هم نامتوازن جلو میبرند. این علوم جنبههای مادی انسان را بسیار پررنگ میکنند و وجه دیگر انسان، که بعد روحی و معنوی و ابعاد فرامادی انسان است، را نادیده میگیرند. این عدم توازن، انسان را نامتوازن میکند و آسیبهای زیادی را در پی میآورد.
دیگر اینکه این علوم ارزشزدوده هستند. ارزشهای عالیه انسانی در آنها نابود شده و لذا این علوم میتوانند در خدمت هر کاری، حتی آسیب زدن به بشر، قرار بگیرند. این مسألهای نیست که فقط مربوط به ما باشد، در غرب هم همین مسأله وجود دارد. لذا میبینیم که در آنجا هم کسانی احساس مشکل کردهاند و مثلاً بحث علم آگوستین یا علم مسیحی و امثال آن را مطرح کردهاند. در جاهای دیگری مانند روسیه و جاهایی که چندین دهه تفکرات مارکسیستی و الحادی حاکم بوده و مباحث دینی پررنگ نبوده، احساس شده که علم جدید، چه علوم انسانی و چه غیر انسانی، ارزشهای انسانی را از بین برده و جامعه انسانی نمیتواند بدون ارزشهای اخلاقی و معنوی زندگی کند و کارش را پیش ببرد. لذا احساس شده که خلأهایی وجود دارد و باید تغییراتی ایجاد شود.
از طرف دیگر، ما بهعنوان مسلمان میبینیم این علوم انسانی وارد شده در جامعه ما آسیبهای زیادی زدهاست. بسیاری از مشکلاتی که ما امروزه در جامعه خود داریم، ناشی از این است که از یک طرف مبانی دینیمان را داریم و از طرف دیگر، آنچه در زمینههای مختلف مدیریت جامعه را جهتدهی میکند، علومی سکولار هستند که بعضاً با این مبانی تعارض دارند. این مسأله زمینهساز دستهبندیها و جناحبندیهای مختلفی در جامعه شدهاست که بعد از گذشت چندین دهه از انقلاب اسلامی نتوانستهاند بهشکل مطلوب و بهطور منظم و سازمانیافته همفکری و تعامل داشتهباشند. یعنی یک عده در فضای علوم انسانی سکولار فکر میکنند و یک عده در فضای دینی. این مسأله تعارضات بزرگی را در جامعه ما دامن زده و برخی از امور را نامتوازن و ناهمساز کرده است.
مدیریت جامعه که در زمینههای مختلف اقتصاد، سیاست، مدیریت، تعلیم و تربیت، حقوق و غیره خطدهی میکند، تا زمانی که روی یک ریل و جهتدهی اصولی اسلامی با تبیین و تدوین علمی قرار نگیرند، بسیاری از مشکلاتش مرتفع نخواهد شد. این وقتی صورتمیگیرد که ما در علوم انسانی وابسته نباشیم. نه اینکه از علوم انسانی غربی استفاده نکنیم، بلکه در عین استفاده باید خودمان هم تولید معرفت، داد و ستد علمی و علوم انسانی اسلامی داشتهباشیم. بهجای اینکه صرفاً از آنها استفاده کنیم، باید بتوانیم فعالانه با دنیای علم تعامل داشتهباشیم و به آنها هم فایدهرسانی کنیم.
بنابراین، علوم انسانی اسلامی با آن غنای بسیار وسیع و عظیمی که اسلام دارد و زمینههایی که دارد، میتواند در این میدان دادههای ارزشمندی را برای بشر امروز به ارمغان بیاورد. در نتیجه این مسأله اهمیت بالایی دارد و اگر این اقدام صورت نگیرد، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی، نظام و جامعه آسیبهای جدی خواهد دید.
* آیا علوم انسانی اسلامی میتواند پاسخگوی نیازهای جامعه امروز باشد؟
علوم انسانی اسلامی باید به رشد و غنای خوبی برسد. این مقداری که ما توانستیم از اسلام استفاده کنیم، توانسته خدمات ارزشمندی داشتهباشد. بهعنوان مثال، اندیشه ولایت فقیه یک نظریه سیاسی در کنار دیگر نظریههای سیاسی که در دنیا وجود دارد، است. ولایت فقیه یا بهتعبیری که مقام معظم رهبری به کار بردهاند، مردمسالاری دینی، یک نظریه سیاسی است. یعنی یک بخشی از همین حوزه علوم انسانی است. این نظریه الان جواب داده و در کنار نظریههای رقیبی که در دنیای امروز در غرب و آن طرف عالم فعال هستند، توانسته بهخوبی پاسخ بدهد، ارزشهای خودش را بیاورد و جایگاه مناسبی پیدا کند. امروزه ما میتوانیم به این ببالیم و نشان بدهیم که این الگو به بهترین شکل توانسته بین دین و دنیای انسان ارتباط برقرار کند و تعارض و چالش را از بین ببرد و بسیاری از ارزشهای مهمی که بشر امروز به آن نیاز دارد را در خودش جای دهد، بر اساس آن نظامسازی کند و آنها را در خودش پیاده کند.
زمینههای دیگری هم وجود دارد که باید بسیار در این زمینه کار شود. متأسفانه بدنه جامعه علمی ما آنطور که شایسته و بایستهاست، این مسأله را درک نکرده و با آن همراهی نکردهاست. البته بعضی نهادهای علمی زحمات زیاد و ارزشمندی کشیدهاند و بعضی شخصیتها وارد قضیه شدهاند. الان در این زمینهها نزدیک به ۲۰۰ کتاب تولید شدهاست. ولی این در برابر آن عقبماندگی ای که داریم، بسیار بسیار اندک است. نیازهای گستردهای داریم و بدنه عظیم علمی کشور ما، نزدیک به ۲۰۰ هزار عضو هیئت علمی است که بخش زیادی از آنها در فضای علوم انسانی کار میکنند. در نسبت با چنین پیکره بزرگی آنچه انجامشده کافی نیست. بدنه علمی کشور باید بهتر و بهتر این مسأله را بفهمد و درک کند.
چون با بسیاری از اساتید دانشگاه هم وقتی صحبت میکنیم، بسیار تصورات ابتدایی از علوم انسانی اسلامی دارند. اولاً فکر میکنند ما دیگر با علوم غربی کار نداشته باشیم، ثانیاً فقط برویم کتاب روایت و آیات را باز کنیم و تجربه را هم کنار بگذاریم. این برداشتهای غلط و دور از وادی باعث شده که جامعه علمی با این مسأله ارتباط برقرار نکند و آن کاری که باید صورت بگیرد، انجام نشود. اگر جامعه علمی این مسأله را درست درک کند و خوب با آن ارتباط برقرار کند، ما میتوانیم تحول بسیار عمیق و گستردهای را در آینده نزدیک داشتهباشیم و امیدواریم این اتفاق بیفتد.
* نقش آیتالله جوادیآملی در تبیین بنیادهای علوم انسانی اسلامی چیست و چرا ایشان بهعنوان مرجع این کتاب انتخابشدهاند؟
آیتالله جوادیآملی، از شخصیتهای بسیار بزرگ و تأثیرگذار در این حوزه هستند. البته منحصر به ایشان نیست و شخصیتهای دیگری هم در این زمینه کارهای ارزشمندی انجام دادهاند که به گونههایی مورد توجه و بررسی قرار گرفتهاند. اما وجه ممتازی که آیتالله جوادیآملی دارند، علاوه بر تسلط گسترده در معارف اسلامی و عمق معرفتی که در این زمینه دارند، نوآوریهای خوبی در این حوزه داشتهاند. ایشان توانستهاند ارتباط خوبی با نیازها و مسائل دنیای امروز برقرار کنند. از طرف دیگر ایشان از اقبال خوبی در میان دانشمندان مختلف و اساتید دانشگاههای ایران برخوردارند و آثار ایشان میتواند در این زمینه اثرگذاری بالایی داشته و مورد استقبال و توجه پژوهشگران و اساتید این حوزه قرار گیرد.
* الحاد جدید چه ویژگیهایی دارد و چگونه از علم، بهویژه نظریه تکامل، برای توجیه دیدگاههای خود استفاده میکند؟
الحاد جدید چند ویژگی دارد. من در کتاب الحاد جدید ۹ ویژگی را برای آن برشمردهام، چند تا از این ویژگیها که خیلی اهمیت دارد، عبارتند از:
دینستیزی شدید: الحاد جدید بسیار دینستیز است. جریانهای الحادی دیگری هم هست که از نظر تعداد پیروان بیشتر از این جریانند. الحاد جدید یک اقلیت بسیار محدودی بهلحاظ عددی در میان ملحدان است، اما بسیار فعال و پرجنبوجوش و جنجالی است. این جریان بهشدت دینستیز است، در حالی که خیلی از ملحدان اینگونه نیستند. جریانهایی داریم به نام الحاد شعائری یا ریچوالیستیک که در مراسمات دینی هم شرکت میکنند و این را مفید میدانند بهلحاظ روانی و همبستگی اجتماعی. اما الحاد جدید اینگونه نیست و بسیار دینستیز است.
نفرتپراکنی: این جریان دینستیز بهلحاظ روشی بسیار نفرتپراکنی میکند. ممکن است کسی با دین مخالف باشد و مثلاً بگوید من نقدهای علمی و حرف برای گفتن دارم، اما از شگردهای روانی و عاطفی استفاده نکند و صرفاً بحث معرفتی کند. جریان الحاد جدید اما، اینگونه نیست و بسیار نفرتپراکنی میکند و سعی میکند چهره دین و دینداران را بهشدت منفور جلوه دهد.
ادعای علمی بودن: این جریان ادعای فلسفهگریزی و علمی بودن دارد. این فلسفهگریزی در واقع یک شعار است، اما عملاً خیلی جاها از مبانی فلسفی استفاده میکنند و سعی میکنند آن را مطرح نکنند یا خودشان هم متوجه نیستند. ولی به هر جهت ادعای علمی بودن دارند، خودشان را نماینده علم میدانند و علم را جهت دهنده بهسوی الحاد میدانند. گویی یکی از کارکردهای علم از نظر آنها این است که حقایق دینی را زیر سؤال ببرد.
تکیه افراطی بر نظریه تکامل: جریان الحاد جدید بیشتر سعی میکند که در علم، به نظریه تکامل داروین تکیه کند. داوکینز خیلی اصرار دارد که داروین هم ملحد بوده، و نظریهاش جایی برای خدا باقی نگذاشته، در حالی که واقعیت اساساً اینگونه نبوده و نیست. داروین از اینکه به او بگویند ملحد بهشدت پرهیز داشت و در اواخر عمرش هم یک ندانمگرا شده و این را خودش تصریحکرد و همچنان تصریح میکرد که نظریهاش با خداباوری کاملاً سازگار است. اما اینها سعی میکنند که از این نظریه استفاده الحادی کنند و برای این هدف ناچارند دستکاریهایی بکنند و مبالغههای عجیب و غریبی در این نظریه بکنند مثل اینکه داوکینز اصل انتخاب طبیعی را چیستان هستی میخواند. جالب این است که بسیاری از دانشمندانی که خدا باور نیستند، ولی کار علمیشان را میکنند و وزن علمیشان بسیار بالاتر از اینهاست، بهشدت به این ادعاهای غیر علمی معترض هستند که به صراحت میگویند این حرفهایی که شما میزنید، برخلاف واقعیت است و هیچ پایه علمی ندارد.
* آیا الحاد جدید توانسته است تفسیری جامع و منطقی از جهان ارائه دهد؟
نهتنها الحاد جدید نتوانسته چنین کاری را بکند، بلکه هرگز نخواهد توانست. چرا؟ بهدلیل همان چیزی که نقطه قوت و اتکای انحصاری خود معرفی میکنند. آنها ادعا دارند که علمبنیاد هستند. این در حالی است که علم هیچگاه نمیتواند یک نگاه هستی شناختی جامع و بهتعبیری یک جهانبینی ارائه بدهد. علم فراتر از پدیدههای فیزیکی و روابط فی ما بین آنها را برای ما توضیح نمیدهد. علم تنها میتواند پدیدههای طبیعی را برای ما توضیح دهد، اما کرانههای غایی و جامع و مسائل حوزه جهانبینی از دسترس علم خارج است. علیالاصول علم به اینها نمیتواند بپردازد، نه ابزارش را دارد، نه منطقش را دارد، نه ادعایش را دارد. بنابراین، اینها هرگز نمیتوانند این کار را بکنند، بهخصوص این بههیچوجه با ادعای علمی بودن جور در نمیآید.
* به نظر شما، چرا الحاد جدید در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است؟
علت این است که اینها در شرایط خاصی ناگهان یک حرکت سنگین و گستردهای را در سطح جهانی آغاز کردند. یعنی بعد از انفجار برجهای دوقلوی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، از موقعیت استفاده کردند و بعید نیست که از قبل برنامهریزی شده باشد. در موقعیتی که با تبلیغات امپراتوری رسانهای آن کار به نام دین انجام گرفت (طبق تبلیغاتی که البته خود غربیها کردند و الا هیچ ربطی هم نه به دین دارد و نه به اسلام)، آنها سوءاستفاده کرده و با شعار الحاد اعلام موجودیت کردند، میتینگها شکل دادند، سپس هزینههای بسیار زیادی کردند، در ابعاد مختلف آثاری تولید کردند، ترجمه کردند بهصورت گسترده به زبانهای مختلف، فضای مجازی را با آثاری در مقابله با دین پر کردند و یک دفعه وضعیت جدیدی را در دنیای ما به نمایش درآوردند آوردند که طبیعتاً حساسیتهایی را هم برانگیخت.
* گروه منطق فهم دین چه نقشی در تهیه و نگارش این دو کتاب داشته است؟
کتاب «بنیادهای علوم انسانی اسلامی از دیدگاه آیتالله جوادیآملی» تحقیقی است که در گروه منطق فهم دین تعریف شد و فاضل اندیشمند جناب حجت الاسلام دکتر سوادی تقبل کردند که این پروژه را به انجام برسانند. قبل از آن هم ایشان کارهای دیگری در این زمینه انجام دادهبودند و رساله علمی خودشان را در این زمینه نوشتهبودند. این طرح با نگاه دیگری و در سطح وسیعتر و عمیقتری به این مسأله پرداخت و ایشان این کار را در گروه انجام دادند. طبیعتاً طرح مسأله آش، هدایتش و مراحل مختلفی که کار را بهلحاظ علمی به سامان رساند، با محوریت جناب حجت الاسلام دکتر سوادی انجام شد.
کتاب «الحاد تکاملی و خداباوری» که اثر جناب حجت الاسلام دکتر قلیزاده است، ایشان هم رساله دکتری خودشان را در این زمینه در دانشگاه معارف به ثمر رساندهبودند. کار ایشان در این زمینه ملاحظه شد که اثر ارزشمند و خوبی بود. در عین حال طبق روالی که بهطور معمول در گروه هست، وقتی کاری بهعنوان رساله علمی انجامشده، طبیعتاً تغییراتی متناسب با انتظارات گروه و سطح مخاطبانش از نویسنده خواسته میشود و حداقل ۳۰ درصد تغییرات صورتمیگیرد و اثر هویت جدیدی پیدا میکند. پیشنهادهایی در شورای علمی گروه منطق فهم دین در این زمینه مطرح شد، ارزیابان کار را بهصورت تفصیلی ملاحظه کردند، پیشنهادهایی مطرح کردند و جناب حجت الاسلام دکتر قلیزاده نیز زحمت کشیدند و اثر را بازبینی و اصلاحات درخواستی را انجام دادند. سپس مراحل بعدی طی شد تا اینکه اثر برای چاپ آماده شد و امیدوارم انشاءالله بهزودی منتشر شود.
* نقاط قوت و ضعف علوم انسانی سکولار در کتاب «بنیادهای علوم انسانی اسلامی» چگونه بررسی شدهاست؟
این کتاب جنبه اثباتی دارد، یعنی اصالتاً در صدد تأسیس است، نه نقد. پس اگر نقدی همبر علوم انسانی سکولار داشتهباشد، این جنبه اصلی و اساسی کار نیست. در لابهلای مطالب ممکن است نقدهایی وجود داشتهباشد، ولی کار اساسیاش نیست که بخواهد بهعنوان یک محور اصلی و جدی بهنقد علوم انسانی سکولار و بررسی قوتها و ضعفهایش بپردازد. تحقیق در صدد تأسیس است، یعنی اگر بخواهیم علوم انسانی اسلامی داشتهباشیم، بر چه چیزی استوار است، چه زیرساختهایی دارد، چه منطقی دارد و چگونه میتواند سامان بپذیرد. این هدف اصلی کتاب است. نقد در این کتاب یک امر جانبی و ثانویه است که در خلال مطالب ممکن است گوشه و کنار و لابهلای مطالب مطرح شده باشد
* آیا کتاب «الحاد تکاملی و خداباوری» توانسته است بهطور قانعکنندهای به اشکالات الحاد جدید پاسخ دهد؟
این کتاب نقطه کانونیاش تقابل دو اندیشمند است: یک دانشمند ملحد، ریچارد داوکینز، و یک اندیشمند خداباور، آلیستر مکگراث. در این کتاب بهخوبی به این مسأله پرداختهشده است. آن جاهایی که در واقع هم ضعفهای دیدگاه داوکینز و جریان الحاد بهخوبی در لابهلای مطالب آشکار میشود، پاسخهای خوبی که آقای مکگراث دارد، آورده شده و بازتاب دادهشدهاست. آنجایی که مکگراث در واقع خیلی عرفی بخواهیم بگوییم کم آورده و نتوانسته پاسخ قوی و درخوری ارائه کند، که این به وجهی بازگشت میکند به ضعف فلسفی و ضعف الهیات مسیحی، جناب آقای دکتر قلیزاده توانسته با استفاده از ظرفیت اندیشه اسلامی آن ضعف را جبران کند. یعنی نشان دهد این ضعف در کلام آقای مکگراث وجود دارد و از منظر حکمت و اندیشه اسلامی چگونه قابل جبران است.
* چه نقدهایی به دیدگاههای علوم انسانی سکولار و الحاد جدید وارد است و آیا این نقدها در کتابها بهطور جامع مطرحشدهاند؟
نقدهای علوم انسانی سکولار گسترده است و ابعاد وسیعی دارد و در آثار مختلفی بررسی شدهاست. کتابی را جناب آقای قلیزاده -که رساله ارشد ایشان در دانشگاه ادیان بوده- به ثمر رساندهاند، که بیشتر نگاهش نقد است. در آن کتاب ۲۳ محور بررسی شده که در مقام پاسخ به اشکالاتی که برای علوم انسانی اسلامی مطرح میشود و در خلال این نقدهای علوم انسانی موجود مطرح شدهاست. من اینجا اگر بخواهم خیلی اجمالی عرض کنم، علوم انسانی موجود بهلحاظ بنیادهای انسانشناختی، جهانشناختی، ارزششناختی و… بر بنیاد کجی استوار است و بشر را به بیراهه میبرد. بله ممکن است در اقتصادش بتواند رفاه پدید بیاورد و یا بعضی زمینههای دیگرش بتواند در عرصه نیازهای مادی مسائل را بهدنبال بیاورد، اما آسیبهایی هم دارد. آسیبهایی به ابعاد دیگر وجودی انسان وارد میکند. این علوم انسانی تمدن کاملاً مادی میسازد که نتیجه آن دوری و بها ندادن بهصورت اصیل و اساسی به حقایق وجودی انسان و ارزشهای عالی انسانی است. انسان این علوم همان چیزی است که منسوب به هابز است، یعنی گرگ انسان است. تمدنی میسازد که در آن انسان گرگ انسان است. تمدنی میسازد که با هواپیمای مدرن در بلندای آسمان ماسک دزدی صورتمیگیرد. علم و صنعت و تکنولوژیاش در خدمت انسان قدرتطلب، تکاثرگرای فزونیخواه و سیرنشدنیای میشود که برای دسترسی به قدرت و ثروت بیشتر حاضر است میلیونها انسان را قربانی کند، به کام مرگ بکشد و نابود کند. این چیزی است که میبینیم دنیای امروز درست کرده است. این علوم انسانی تمدنی میسازد خونینپنجه که در آن نهادهای حقوق بشری و … همه در خدمت انسان تکاثرگرای قدرتطلب خونینپنجه است و چیز دیگری ندارد.
امروزه بهخوبی مشکلاتی که این علوم انسانی در دنیای جدید فراهم کرده، علم و تکنولوژی را هم در خدمت همین هوا خواهیهای فزونطلب، همین گرگ انسان قرار داده و واقعاً بشریت را به نابودی میکشاند برملا شدهاست. تا بشر برنگردد به یکسری بنیادهای اصولیتر، استوارتر و علومی را تولید نکند که در آن همه ابعاد وجودی انسان و همه ابعاد وجودی هستی و نظام هستی و قوانین و سنتهای الهی حاکم بر آن لحاظ نشده باشد، جهان روی خوش نخواهد دید و این در واقع علوم انسانی دینبنیاد را ایجاب میکند. الحاد جدید هم پیشتاز در این است که آنچه علوم انسانی سکولار میگویند، تعمیق ببخشد و براش بنیادهای طبیعی درست کند و سنگ بنایش و زیربنایش را بهصورت فیزیکالیستی و طبیعتگرایانه و الحادی بچیند. همه اینها تیغی هستند که در واقع گلوی انسانیت را میبرد و آسیبهای جدی به بشر امروز وارد میکند. امیدواریم که اندیشمندان و متفکران بیش از پیش خطرات اینها را متوجه شوند، دقت کنند و در موردش گامهای اصلاحی را با عمق معرفتی قویتری بردارند
* به نظر شما، آیا علم و دین در تعارض با یکدیگر هستند یا میتوانند همزیستی مسالمتآمیزی داشتهباشند؟
علم و دین نهتنها در تعارض نیستند، بلکه میتوانند همزیستی مسالمتآمیزی داشتهباشند. در واقع، رابطه علم و دین بسیار عمیقتر از این حرفهاست. علم و دین میتوانند تعامل پویای بسیار عمیق و گستردهای داشتهباشند و اتفاقاً این تعامل از نیازهای جدی بشر امروز است. فقط هم علوم انسانی نیستند، حتی در حوزه علوم طبیعی، علوم پایه، علوم شناختی، در همه اینها علم و دین میتوانند تعامل مثبت داشتهباشند. زمینههای بسیار خوبی در این زمینه وجود دارد و علم و دین میتوانند دو یار قوی برای همدیگر باشند و این تعامل برای هر دو مفید است.
* دیدگاه آیتالله جوادیآملی درباره تعارض علم و دین چیست و چگونه به این موضوع پاسخ داده است؟
این مسأله بحث طویل و گستردهای دارد. اگر بخواهم خیلی خلاصه و لبّ فرمایش ایشان را عرض کنم، اصلاً علم و دین در نگاه ایشان یکیاند. دو چیز نیستند تا بگوییم تعارض دارند. حتی تعاملی که بنده عرض کردم، دیدگاه ایشان از این هم بالاتر است. چون تعامل، یعنی اینها را دو چیز میبینیم که میتوانند بهکمک هم بشتابند. اما آیتالله جوادیآملی با مبانیای که مطرح میکنند، به وحدت و یگانگی میرسند. اصلاً علم و دین مثل این است که بگویید علم و علم یا بگویید دین و دین، در واقع نوعی همانگویی است که دو وجه و دو روی یک سکه را بازمیتاباند. اینها یکچیز هستند و به تعبیر دیگری میتوانیم بگوییم علم جزئی از دین است. به هر جهت چه نظر ایشان یک نظر خاصی است و مبانی خاصی هم دارد و فهم نظر ایشان بسیار مهم است.
* آیا نظریههای مطرحشده در این کتابها میتواند پلی میان علم و دین ایجاد کند؟
در دیدگاه آیتالله جوادیآملی اصلاً نیاز به پل ندارد. وقتی یگانگی شد، وقتی وحدت شد، دیگر بین چیزی و خودش نیازی به پل زدن نیست. تنگاتنگی و ارتباط این دو بسیار عمیقتر، جدیتر و فنیتر از این است که بگوییم بینشان پل بزنیم.
اما در رابطه با کتاب جناب حجت الاسلام دکتر قلیزاده، گفتنی است که بله آن کتاب پل زدهاست. آقای داوکینز تمام تلاشش این است که نشان دهد بین علم و دین تعارض هست و بخشی از مسأله به همین پرداختهشده، اینها را پاسخ داده و اینها بهخوبی در کتاب تبیین شده و میتواند ارتباط مثبتی بین علم و دین برقرار کند
* ساختار این دو کتاب چگونه طراحی شده و هر فصل چه موضوعاتی را پوشش میدهد؟
کتاب جناب حجت الاسلام دکتر سوادی زیرساختهای معرفتی علوم انسانی اسلامی را تشکیل میدهد و فصولش متناسب با آن مبانی ساماندهی شدهاست. یک فصل بنیادهای معرفتشناختی علوم انسانی اسلامی را مطرح میکند و روشن میکند که منابع معرفتیاش چیست. یک فصل بنیادهای هستیشناختی را مطرح میکند و اینکه علوم انسانی اسلامی با چه نگاهی به نظام هستی شکل میگیرد. یک بخش آن بنیادهای انسانشناختی را شامل میشود و مستقیمترین ارتباط را با علوم انسانی اسلامی این بخش دارد، چون علوم انسانی همه مربوط به مسائل توصیفی و هنجاری در باب انسان، فعالیتهای انسان و امور مربوط به انسان است. پس اینکه حقیقت انسان چیست، ابعاد و سطوح و لایههای وجودی و نیازها و توانشها و … مباحث بسیار گستردهای دارد که این فصل شامل میشود. بحثهای جامعهشناختی یک محور از مباحث اثر را شامل میشود و بنیادها و زیرساختهای جامعهشناختی علوم انسانی اسلامی را بحث میکند. زیرساختهای مربوط به حوزه فلسفه تاریخ، ارزششناسی یا فلسفه ارزش و بعد از همه اینها که سپری شد، میرسد به مبانی روششناختی. بهخصوص تا ما بهروش نرسیم نمیتوانیم علوم انسانی تولید کنیم. لذا بنیادهای روششناختی را هم در فصلی مورد بررسی قرار میدهد. همه آنچه که بهلحاظ تئوریک و زیربنایی برای ساخت علوم انسانی اسلامی لازم است در این فصول بررسی میشود.
کتاب جناب حجت الاسلام دکتر قلیزاده، نیز فصول مختلفی دارد. علاوه بر اصول مقدماتی، سه بخش هست که نقش کلیدی را دنبال میکند. یک بخش بحث رابطه علم و دین است که در آن یک فصلی دیدگاه داوکینز را مطرح میکند، ایراداتی که در این حوزه آورده مطرح میشود. در فصل دیگری دیدگاه آقای مکگراث را در نقد داوکینز معرفی میکند، توضیح میدهد و ارزیابی و احیاناً تکمیل میکند. در بخش دیگری بحثهای مربوط به وجود خدا مطرح میشود که این هم باز شامل دو فصل میشود. در یک فصل بحثهایی که آقای داوکینز دارد، ادله وجود خدا را میآورد، انتقاد میکند و اشکالاتی در رابطه با وجود خدا مطرح میکند. در فصل بعد پاسخهای آقای مکگراث و نقدش به دیدگاه داوکینز در این حوزه را میآورد و در نهایت یک جمعبندی و ارزیابی میکند. بخش بعدی در رابطه با کارکردهای دین است که این هم همان ساختار دو فصلی را دارد. در یک فصل دیدگاه داوکینز مطرح میشود و در فصل دیگرش دیدگاه آقای مکگراث. در این فصولی که دیدگاههای مکگراث هست، ضمن اینکه نقاط قوت دیدگاههای مکگراث و پاسخ بهخوبی مطرح میشود، آنجایی که احیاناً دچار ضعف میشود، آن را نشانمیدهد و با استمداد از حکمت اسلامی به پاسخ جدیدی در مقابل داوکینز یا تقویت پاسخ مکگراث از بعضی جهات میپردازد و آن را تکمیل میکند. سرانجام خاتمه و جمعبندی تحقیق است.
* به نظر شما، مهمترین نوآوریهای این کتابها چیست و چه جنبههایی از بحث علوم انسانی اسلامی و الحاد جدید را برای اولین بار مطرح کردهاند؟
کتابی که جناب حجت الاسلام دکتر سوادی زحمت کشیدند، از این جهت اهمیت دارد که بررسی جامع و گستردهای در حوزه مبانی و زیرساختهای معرفتی علوم انسانی اسلامی از دیدگاه اندیشمند برجسته و ممتازی مانند حضرت آیتالله جوادیآملی پرداختهاست. دیدگاههای ایشان جستهگریخته جاهایی مطرح شده بود، بهصورت پراکنده، اما اینکه در یک جایی مبانی گردآوری و، نظاممند مطرح بشود، علیرغم نیاز زیادی که به این مسأله مطرح بود، این کار صورت نگرفته بود. کار اصلی ایشان که از نوآوریهای تحقیق است ارائه منسجم، منطقی و منظمی که در آن همه زیرساختها و بنیادهای نظری و معرفتی علوم انسانی اسلامی را آورده، توضیح داده و معرفی کرده است.
کار جناب حجت الاسلام دکتر قلیزاده هم از این جهت اهمیت دارد که ایشان با یک اندیشمند غربی که چندین دهه در مقابل داوکینز صفآرایی کرده، آن هم کسی که هم به علوم زیستی آگاهی داشته و تسلط و تخصص دارد و از این جهت چهره بسیار مناسبی جهت مواجهه با الحاد جدید است، و هم یک الهیدان قابل توجه و در عین حال مجهز به دو بال معرفتی است و خیلی قوی و جدی توانسته در برابر داوکینز ظاهر بشود. خوب این دیدگاه منتقل بشود چون ما هم در مواجهه با الحاد جدید نیاز است که بدانیم در خود جهان غرب چه کارهایی صورت گرفته و کارهای بسیار خوبی هم انجامشده و این در انتقال این قضیه بسیار مهم است. این کاری است که قبلاً انجام نشده بود و مهمتر اینکه خلاهایش را هم شناسایی کرده، ارزیابی کرده، قوت و ضعفهایش را شناسایی کرده و توانسته تکمیل یا جایگزین بگذارد و آن خلأها را با استمداد از اندیشه اسلامی بهنحوی پر کند. بنابراین گام بسیار ارزشمندی در این زمینه برداشته، انشاءالله که برای کسانی که در این امور مراجعه میکنند، بتواند بسیار مفید باشد.
* آیا این کتابها میتوانند بهعنوان منابع علمی معتبر در حوزه علوم انسانی اسلامی و فلسفه دین مورد استفاده قرار گیرند؟
بله، این کتابها میتوانند بهعنوان منابع علمی معتبر در حوزه علوم انسانی اسلامی و فلسفه دین مورد استفاده قرارگیرند. کتاب «بنیادهای علوم انسانی اسلامی» بهدلیل بررسی جامع و نظاممند مبانی و زیرساختهای معرفتی علوم انسانی اسلامی از دیدگاه آیتالله جوادیآملی، و کتاب «الحاد تکاملی و خداباوری» بهدلیل بررسی دقیق و موشکافانه تقابل دیدگاههای الحاد جدید و خداباوری، هر دو میتوانند بهعنوان مراجع معتبر در این حوزهها مورد استفاده قرارگیرند.
* مطالعه این کتابها به چه کسانی توصیه میشود و چه گروههایی میتوانند از آنها بهرهمند شوند؟
مطالعه این کتابها به کسانی که در حوزههای علوم انسانی اسلامی، فلسفه دین، کلام جدید و مباحث الحاد جدید فعالیت میکنند، توصیه میشود. محققان، اساتید، دانشجویان و مبلغین دینی که درگیر مباحث الحادی هستند و نیاز به پاسخگویی به شبهات دارند، میتوانند از کتاب الحاد تکاملی و خداباوری بهرهمند شوند
* آیا این کتابها میتوانند به درک بهتر مسائل مربوط به علوم انسانی اسلامی و الحاد جدید در جامعه علمی ایران کمک کنند؟
بله، این کتابها میتوانند به درک بهتر مسائل مربوط به علوم انسانی اسلامی و الحاد جدید در جامعه علمی ایران کمک کنند. کتاب «بنیادهای علوم انسانی اسلامی» با ارائه مبانی نظری و معرفتی علوم انسانی اسلامی، و کتاب «الحاد تکاملی و خداباوری» با بررسی دقیق تقابل دیدگاههای الحاد جدید و خداباوری، میتوانند به روشنتر شدن این مباحث در جامعه علمی ایران کمک کنند
* به نظر شما، چرا مباحث مطرحشده در این کتابها در فضای علمی ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است؟
در بحث بنیادهای علوم انسانی اسلامی، این یک مشکل جدی است که هنوز بدنه علمی جامعه ما در آن سطحی که باید، درست و جدی تلقی نشده. البته خیلی زحمتها کشیده شده، خیلیها آمدند در میدان، تلاشهای ارزشمندی کردند و دارند میکنند. لیکن بدنه علمی کشور بیشتر باید با این مقوله ارتباط برقرار کند. من فکر میکنم با توجه به جایگاهی که حضرت آیتالله جوادیآملی در بدنه اساتید دانشگاه کشور دارند، این کتاب بعد از انتشار بتواند جایگاه خوبی را باز کند و انشاءالله مورد توجه محققان این حوزه در دانشگاههای ما قرار بگیرد. هم شخصیت ایشان خیلی مورد توجه اساتید است، هم نظریهای که ایشان دارند، من خودم در موارد مختلفی که با اساتید دانشگاهها ارتباط داشتم، نظریه ایشان را در میان دیگر نظریات بیشتر احساس مقبولیت در برابرش دارند. و لذا این نوید را میدهد که انشاءالله بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.
مباحث الحاد جدید سابقه زیادی نداشته، لذا خیلی نمیتوان انتظار داشت که استقبال زیادی را از قبل داشتهباشیم. این مباحث جدید است و آثاری هم که تولید میشود جدید است. البته در حدی که تا حالا مطرح شده و آمده، مورد استقبال جدی قرار گرفته و انتظار دارم انشاءالله کتاب جناب حجت الاسلام دکتر قلیزاده هم از این جهت مورد استقبال خوبی قرار بگیرد.
* به نظر شما، چه موضوعات دیگری در حوزه علوم انسانی اسلامی و فلسفه دین نیاز به بررسی بیشتر دارند؟
در حوزه علوم انسانی اسلامی خیلی بحثها وجود دارد. ما با توجه به اینکه در گروه منطق فهم دین درگیر مباحث روش شناختی علوم انسانی اسلامی هستیم، طبیعتاً ناظر به این حوزه کار میکنیم. ولی خود علوم انسانی اسلامی عرصه بسیار بسیار وسیعی دارد و طبیعتاً در هر حوزه باید از متخصصان خودش جستجو بشود که چه لایههایی و وجوه و مسائلی باید بررسی بشود، چه کارهای زمینماندهای است، چه مسائل نوپدید است که کار نشده. چون کارهای بسیار زیادی هم بحمدالله صورت گرفته ولی باید دید خلاها چیست، وزن کارهایی انجام گرفته چقدر است و آینده پیشرو را چگونه باید جلو برد. طبیعتاً اینها از رشته به رشته، گرایش به گرایش باید توسط متخصصانش توضیح داده شود. اما آنچه بهخصوص در حوزهای که ما در گروه منطق فهم دین در گیرش هستیم، این است که یکی از مسائل اساسی که خیلی جدی باید حل بشود و علوم انسانی اسلامی نمیتواند بدون آن خوب جلو برود، همین منطق و روش آن است. باید بسیاری از چهرههای اندیشمند و فرزانه در این زمینه با نشستهای علمی، هماندیشیها، مقالات ویژه، ویژهنامههای تخصصی و کارهای تحقیقاتی زیادی به. منطق این قضیه با مشکلات کمی روبهرو نیست و باید حوزه بهجد در باب روش اندیشهورزی بشود و کار جدی تولید بشود. این کار اگر بهخوبی و استاندارد و واقع بینانه صورت بگیرد و جلو برود، یک سری قفلهایی که علوم انسانی اسلامی دارد بهتر گشوده میشود و بهتر میتواند شتاب پیدا کند.
* آیا گروه منطق فهم دین قصد دارد در آینده پژوهشهای دیگری در این زمینه انجام دهد؟
مسلماً کار گروه منطق فهم دین این است که خلاهای هر کدام از این حوزهها را شناسایی کند و در راستای مأموریت گروه، آن خلأها را پر کند. نوآوری پدید بیاورد، بین افکار و اندیشهها گفتوگو برقرار کند و برای آینده افقگشایی کند.
* چه توصیهای به پژوهشگران جوانی دارید که قصد دارند در این حوزه کار کنند؟
به نظر میرسد پژوهشگران جوان تا آنجایی که میتوانند، قبل از هر کاری در حوزه مسألهشناسی خیلی جدی باشند و بتوانند مسائل اولویتدار را با رهنمود گرفتن از محققان باسابقه جستجو کنند. سعی کنند بهسمت تحقیقاتی بروند که افقگشا باشد. گاهی پژوهشگری وارد یک قضیه میشود، چیزی میخواهد بنویسد و کاری را انجام دهد پیش از آنکه بهطور جدی مسألهشناسی صورت گرفته باشد. این خیلی اهمیت دارد و از اساسیترین مواردی است که در تحقیقات لازم است صورت بگیرد و باعث میشود که به یاری خداوند انرژی آنها، هزینههایی که میکنند، وقتی که صرف میکنند، زحماتی که میکشند، بتواند بهترین ثمر را داشتهباشد.
* چه پیامی برای خوانندگان این دو کتاب دارید؟
پیام من در این زمینه این است که چون کتاب «بنیادهای علوم انسانی اسلامی»، به زیرساختهای نظری علوم انسانی اسلامی میپردازد، روی این مسأله عمیق فکر کنند و صرفاً به یک دور خواندن کتاب اکتفا نکنند. مطالب را پس از یک دور خواندن، بازخوانی کرده و اندیشمندانه و خوب روی این مطالب فکر کنند. ارتباطی که این مطالب و این بنیادها میتواند برقرار کند با مراحل بعدی یعنی تولید معرفت و تولید علوم انسانی اسلامی، این ارتباط دادن و از آنجا پل زدن به مسأله تولید علوم انسانی اسلامی، مسألهای است که نیاز به اندیشه و تفکر دارد. بدون شک مبانیای که اینجا آمده در این زمینه نقش مهمی میتواند داشتهباشد و کمتوجهی به آن، درک خوبی از آن نداشتن و عمیق دریافت نکردن آن، ممکن است در زمینه تولید معرفت اخلال ایجاد کند.
در رابطه با کتاب جناب آقای دکتر قلیزاده بهخصوص کسانی که در حوزه تبلیغ دین، آن هم در فضایی که سیل شبهات الحاد جدید سرازیر است، خصوصاً در میان دانشآموزان و دانشجویان، در این فضاها، این کتاب بسیار میتواند به آنها کمک کند. اینگونه کتابها را هم باید هر از گاهی سرکی بکشند، یعنی باز صرفاً بهیکبار خواندن اکتفا نکنند. در مواجهههایی که دارند با جامعه، با مخاطبانشان و سؤالاتی که از آنها شان میشود، هر از گاهی مراجعه مجدد داشتهباشند و خوب بتوانند بین سؤال طرفهای مواجهه و آنچه در کتاب آمده، ارتباط بدهند و اینها را سادهتر کنند، از آن بتوانند خودشان پاسخهای جزئیتری بسازند. این رابطه رفتی برگشتی بین مخاطبانشان و بین کتاب را در چند مرحله ادامه بدهند، این میتواند بسیار برایشان مفید باشد. انشاءالله که خداوند به همه توفیق بدهد و همه بتوانیم در جهت اعتلای کلمه الله موفق باشیم.