به گزارش رسانه رحا، نشست علمی «تأثیر عینی فلسفهی توحیدی علامه طباطبایی در رویکردهای سیاسی» با حضور حجت الاسلام والمسلمین دکتر حمید پارسانیا، معاون آموزشی و عضو شورای معاونان مجمع عالی حکمت اسلامی در مؤسسه فقهی امیرالمؤمنین(ع) برگزار شد.
استاد پارسانیا با تصریح به اینکه اقتضای توحید دگرگون کردن همهچیز است، به اشعری بودن توحید ابن خلدون اشاره کرد که در توحید افعالی با مشکل مواجه میشود و گفت: وقتی به خلق نسبت میدهند نمیتوانند بهحق نسبت دهند و رقابتی بین حق و خلق میبینند، از خلق میگیرند و به حق نسبت میدهند و میگویند همه کارها متعلق به خداوند است؛ به این معنا که نسبت به خلق گسسته است و این نسبتهای خلق، «عادة الله قد جرت» است.
عصبیت و قدرت سیاسی در دیدگاه ابن خلدون
وی با اشاره به نظر ابن خلدون در قدرت سیاسی که بر مدار عصبیت به وجود میآید، ادامه داد: شهرستانی، عبارتی دارد که اولین کسی که قول به جبر را در اسلام مطرح کرد معاویه بود که قدرت ما خواست خدا است. بیان دیگری از خواست خدا را در ابن خلدون میبینیم که نتیجه آن توحیدی میشود که انسان مسئولیتی در این امور ندارد.
عضو هیأت مدیره انجمن مطالعات اجتماعی حوزه علمیه قم گفت: این سبک تبیین توحید افعالی مشکلی است که در توحید ذاتی دارد چون ذات خدا را در عرض ذوات بقیه موجودات میبینند، فکر میکنند که اگر کار را به آنها نسبت بدهند به خدا نسبت داده نمیشود که تفویض میشود و یا اگر به خدا نسبت بدهند به اینها نباید نسبت بدهند که این جبر میشود. هرکدام از اینها چه قول به تفویض یا جبر پیامدهای مربوط به خاص خودش را در عرصه حیات انسان و در حوزه اندیشه اجتماعی و سیاسی بهدنبال میآورد.
توحید؛ ریشه و اساس بسیاری از مسائل
وی با نقل قول از شهید مطهری درباره علامه طباطبایی خاطرنشان کرد: وقتی علامه مطالبی را مینوشت، خودش هم گاهی توجه نداشت که چه افقی را باز کرده و صد سال دیگر باید بیایند و آثار این مطالبی که از قلم او گذشته و این اصولی که بنیاد نهاده خودش را نشان بدهد.
استاد حوزه و دانشگاه با مهم خواندن توحید گفت: خیلی از مسائلی که از توحید میآید باید در سطوح دیگر برود و از مظاهر و سرچشمههایی بیرون بیاید. یعنی بحث توحید ریشه و اساس خیلی از مسائل است. اینکه نظام سیاسی چیست و چگونه باشد ابتدائا توحیدی نیست، بحث علوم اجتماعی است. جزو علوم جزئی است؛ اما توحید سرنوشت همه علوم را عوض میکند.
عضو شورای گروه مطالعات فرهنگی تمدنی درباره نسبت فرد و اجتماع درباره نظر علامه طباطبایی گفت: در بحث فلسفه تاریخ، اینجا که بحث میکند جامعه وجودی غیر از افراد دارد، راه را هموار میکند که راجع به امتها، تاریخ آنها، آغاز و ختمش، ارتباط امتها با همدیگر و تاریخ سلسله بشر است و اینکه چگونه به امت واحد ختم میشود، این از چهارچوب یک نبی خارج شدن است. انبیا در چینش خودشان چه نقشی دارند فهمی دارد؛ اما اینکه نظام عالم چه ربطی با نظام آدم دارد، این هم یک بحث کلیتر دیگری است و من فکر میکنم علامه طباطبایی در جایی که راجع به آدم حرف میزند، درباره نظام عالم هم میشود حرف زد.
حجتالاسلام پارسانیا با اشاره به راندهشدن انسان از آسمان گفت: گویا این راندهشدن یک پدیده تاریخی در نگاه علامه است و در برخی از آیات قرآن هم به آن میپردازد. این راندهشدن انسان و شیطان مراحلی دارد؛ تا بعضی از مراحل راندهشده، اما هنوز با آسمانهایی ارتباط دارد و گرفتار اعوجاج شده؛ یعنی شرک هنوز این جهانی هم نشده و با آمدن هر پیامبر این مسیر تاریخی انسان و هبوط انسان شکلی پیدا میکند.
دکتر پارسانیا بر اساس آنچه علامه طباطبایی مطرح میکند، افزود: با هبوط انسان، این حجاب از درونِ خود انسان بر عالم مینشیند و با این حجاب است که از آسمانها رانده میشود و حقیقت این عالم وقتی آشکار میشود، معلوم میشود که این عوالم در اثر تصرف انسان به وجود آمده است. این سنت الهی عمل میکند. این جامعه وجود دارد و این حجاب بهصورت یک فرهنگ مستقر میشود.
وی افزود: این راه در انسانشناسیِ علامه بسته شده نیست؛ از این رو انسان همواره مسئول است؛ اما اگر این حجاب خرق شد، تا این حجاب در حوزه فرد است، این فرد ارتباط برقرار کرده. خود علامه یکی از مصادیق انسانهایی است که سلوک دارد و به حقایق عالم نظر میکند؛ اما عالمی که فرهنگ محیط او در او زیست میکند این نیست. اگر بخواهد این صعود همگانی شود، یک فرد بهتنهایی نیست؛ این در تاریخ در حال رخ دادن هست. اشارهای که به روایاتی هست که قیامت قیام نمیکند مگر اینکه مهدی ظهور کند و او دست بر سر آدمیان بگذارد و معرفت آدمیان افزون شود؛ اینجا در سطح فرد رخ نمیدهد و در سطح فرهنگ رخ میدهد.
امام راحل فلسفه، عرفان و فقه را کنار هم گذاشت
معاون آموزشی و عضو شورای معاونان مجمع عالی حکمت اسلامی، با نقد نظر مرحوم افروغ راجع به صدرایی بودن انقلاب اسلامی گفت: انقلاب اسلامی فقهی است؛ یعنی فاعل مباشر آن فقه است. بحث ولایت فقیه است. امام خمینی هم وقتی انقلاب را تئوریزه کرد، بحث ولایت فقیه را مطرح کرد. اتفاقاً برای اینکه انقلاب کند فلسفه و عرفان را هم کنار گذاشت و کرسی درس خود را به فقه آورد.
وی با تصریح به ظرفیت مرجعیت که گامی در آستانه ولایت است، گفت: فقیه چند شأن دارد؛ شأن افتاء، قضا و ولایت دارد؛ یعنی فقه این شأن را دارد. برای اینکه شأن ولایت بخواهد عینیت تاریخی پیدا کند باید مرجعیت واقعیت تاریخی پیدا میکرد. اگر ما فقه را برداریم و این آموزههای فقهی برداشته شود، اصلاً احکام فردی و اجتماعی را کدام بخش فلسفه یا عرفان مطرح میکند. جای این بحثها نیست. هر علمی جایگاه خودش را دارد.
استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه علوم در یک سطح نیستند، گفت: فقه را در صورتی خواهید داشت که مبادی فلسفی خاصی را کمک بگیرید. اگر آن مبادی را نداشتهباشید، جایی برای فقه باقی نمیماند. شما فقه را در صورتی دارید که نبوت و رسالت و امامتی داشتهباشید. اگر فلسفه شما جایی برای رسالت نگذاشت، جایی برای فقه نیست. اینکه رهبر انقلاب میفرماید امتداد فلسفه اسلامی را دنبال کنید؛ یعنی نه اینکه همه درسها را تعطیل کنید و فلسفه بخوانید.
وی در ادامه و در نقد علوم غربی افزود: این امتداد در دوران معاصر گسسته است. علوم جزئی ما از یک عالم دیگر و با یک مبانی دیگر آمدند. فلسفه آن، آنجا اشراب شده و آمده و ما توجهی نداریم. اصلاً معنای علم را چندین و چند بار عوض کردند. آنها فلسفه را به معنایی که ما به کار میبریم به کار نمیبرند. نه بهمعنای خاص و معنای مطلق علم؛ بلکه بهمعنای تلاش ذهنی و عقلی کردن غیر علمی کردن، که به همه به چیز میپردازد و اصلاً متافیزیک نیست.
استاد فلسفه درباره نسبت اعتباریات با فقه گفت: بحث اعتباریات با فقه، مستقیماً فقهی نیست. البته فقهای معاصر بعد از مشروطه در نجف مخصوصاً محقق اصفهانی در این بحثها پیشگام است. در حوزه قم هم مرحوم امام اینگونه نقشی دارد و کارهای فقهی و اصولی ایشان هم ناظر به میرزای نائینی است و در بحثها با دقتی فلسفی ید طولایی دارد.
وی افزود: اولین کسی که بحث اعتباریات را در جهان اسلام مطرح کرد فارابی است. درباره علوم انسانی میگوید علومی است که موضوع آنها با اراده انسان ایجاد میشود یعنی اراده انسان مقومش است. در مقابل موضوعاتی که ممکن است اراده مقومش باشد، اما اراده فرشتگان است. البته درباره اراده انسانی مشیت خدا هم هست. منتها این بسط پیدا نکرد و در دوران معاصر از ناحیه فقها و اصولیون ما مقداری بسط پیدا کرد.
گزارشگر: بابک شکورزاده