یادداشت؛

سکولارها ترور می‌کنند؛ چون میرباقری فکر می‌کند

بعد از انقلاب اسلامی و با وجود عناصر متفکر و اندیشمندان اسلامی، روند سکولاریزه کردن ایران با مشکل جدی مواجه شد. اگر بنا بود که علوم غربی در نهاد علمی کشور، توسعه پیدا کرده و برای شبه مدرن شدن ایران اصول مبتنی بر خود را پی‌ریزی کند، بی‌گمان با روی کار آمدن شهید مطهری و شهید بهشتی در نظام آموزشی و تقنینی، این اتفاق رقم نمی‌خورد.

رحا مدیا | علی عسگری، پژوهشگر علوم اجتماعی

از دکتر علی اکبر پروش نقل شده است، شهید بهشتی در جواب به این سؤال که چرا پاسخی به اهانت‌های صورت گرفته علیه ایشان نمی‌دهند، آیه‌ای از قرآن را تلاوت کرده که می‌فرماید: «إنَّ الله یدافع عن الذین آمنوا». باید گفت، امثال شهید بهشتی که با مظلومیت خود حق را ثابت و باطل را رسوا ساخته‌اند کم نیستند؛ اما سوال این است که چرا امثال شهید بهشتی مانند استاد میرباقری، با تمامی فراست و کیاست در حل امور و توان احتجاج علمی نسبت به مخالفین خود، تحت شدیدترین حملات رسانه‌ای قرار می‌گیرند در حالیکه مخالفین‌شان خود به نیت خالص این عزیزان در خدمت به پیشرفت اندیشه و پاسداشت از هویت انسانی واقف بوده‌اند؟

چندی پیش یکی از روزنامه نگاران اصلاح‌طلب، مطلبی را علیه استاد میرباقری منتشر کرد که بازخوردهای متفاوتی را از جبهه‌ی انقلاب و جبهه‌ی غرب‌گرا به ارمغان آورد. بی‌شک دفاع از اندیشمندی چون آیت الله میرباقری که در حوزه‌ی تمدن اسلامی و علوم انسانی اسلامی آثار ارزشمندی را تولید کرده است، از سوی جبهه‌ی انقلاب طبیعی است؛ ولی ادامه‌ی حملات و سخنان کنایه آمیزی با عنوان «تئوریسین سایه» توسط جبهه‌ی روشنفکرنمای ایرانی چه هدفی را دنبال می‌کند؟

دکتر شهریار زرشناس در کتاب «تاریخچه‌ی روشنفکری در ایران» جریان روشنفکری ایران را دارای ویژگی‌های مخصوصی می‌داند که یکی از آن ویژگی‌ها، وحدت جهت گیری تاریخی- فرهنگی میان آنهاست. وحدتی که حول بسط سکولاریست کردن جامعه و شبه مدرن ساختن زیست بوم غنی ایرانی بوده است. زیست بومی که یکی از مهمترین ارکان تشکیل دهنده‌اش، اتکا بر اصول اسلامی و شیعی است. به عبارتی می‌توان گفت این اصول همان بستر حفظ ارزش‌های انسانی و سرمایه‌های اجتماعی همچون عنصر خانوداه است که با سکولاریزه شدن فرهنگ ایرانی، شاهد اتفاقاتی خواهیم بود که غرب بعد از صد سال به آن رسیده است؛ یعنی فروپاشی کامل هویت انسانی و ساختارهای انسان سازی مثل خانواده!

بعد از انقلاب اسلامی و با وجود عناصر متفکر و اندیشمندان اسلامی، روند سکولاریزه کردن ایران با مشکل جدی مواجه شد. اگر بنا بود که علوم غربی در نهاد علمی کشور، توسعه پیدا کرده و برای شبه مدرن شدن ایران اصول مبتنی بر خود را پی‌ریزی کند، بی‌گمان با روی کار آمدن شهید مطهری و شهید بهشتی در نظام آموزشی و تقنینی، این اتفاق رقم نمی‌خورد. زین رو جریان موسوم به روشنفکری ابتدا با دوقطبی‌ سازی‌های غیر علمی و هیجانی میان اندیشمندان انقلاب سعی در الگو سازی شریعتی داشت و آنگاه که هدفش را دور دید، دست به ترور متفکران اسلامی زد.

اما این آخر کار جریان شبه روشنفکر در ایران نبود. با پایان یافتن جریان منافقین در ایران، چریک‌هایشان در قالب نویسندگان و ژورنالیست‌های خبره، حلقه‌ی کیان را سامان دادند تا با نقد گفتمان تمدن اسلامی در کشور، اندیشه‌های خود را در اذهان عموم مردم، حاکم سازند. نظریه‌ی قبض و بسط تئوریک شریعت که توسط دکتر سروش در ماهنامه‌ی کیان منتشر شده بود، از مهمترین مقالات آن بوده است. مقاله‌ای که مناظرات زیادی را در محافل علمی رقم زد تا آنجا که اشکالات متعدد علامه‌ مصباح یزدی(ره) به مطالب عبدالکریم سروش سبب شد، این بار تفکر بهشتی در قامت تئوریسین ماهری چون آیت الله مصباح طلوع کرده و از سویی مورد هدف ترور شخصیت منافقان دیروز و حلقه‌ی کیان آن روزها قرار گیرد.

پلورالیسم دینی، نقد اسلام فقاهتی و مسائلی از این دست، همه و همه در صدد آن بودند تا جریان دانشگاهی و نخبگانی کشور را به سوی دین‌زدایی برده و تمامی اصول ثابت هویت بخش انسانی که در متن مبانی اسلامی بدان تصریح شده است منزوی و در ورطه‌ی نسبی‌گرایی هلاک سازند.

به عنوان نمونه در کتاب «ایدئولوژی اصلاحات» که در نقد این جریان توسط دکتر حمیدرضا اسماعیلی به رشته‌ی تقریر در آمده است، ماهنامه‌ی کیان مطالبی را منتشر کرده که در آنها اصولی همچون مقاومت در برابر استیلاء غرب و نظام سلطه، «کم‌مایگی» انقلاب تعبیر می‌شود؛ یا در جایی دیگر کیان تلاش دارد تا با روایتی غلط، استقلال خواهی ملت ایران را دلیل بر ستیز غرب با مردم ایران معرفی کند. مطلبی که امروزه نیز برخی از سیاست‌مداران داخلی به آن استدلال می‌کنند!

آیا این سخنان نادرست که نه تنها با مبانی اسلامی همچون قاعده‌ی نفی سبیل در تنافی است؛ بلکه با اصول طبیعی انسانی مثل استقلال طلبی از دست ظلم و جور مغایرت دارد، جز تبعیت از غرب و تمدن وحشی آن، معنای دیگری به دنبال دارد؟

شاید بتوان چنین اظهار داشت که تمامی نزاع جریان روشنفکری با جریان تفکر اسلام انقلابی و هجمه‌های ناروای امروزشان به استاد میرباقری، بر سر استقلال اندیشه و علم از اسارت دیکتاتوری غربی است. به تعبیر شهید مطهری در کتاب «اسلام و نیازهای زمان» غربی‌ها نه تنها به دنبال اسارت انسان‌ها هستند بلکه این اسارت را به واسطه‌ی اسارت علمی آنها تحصیل می‌کنند.

استاد میرباقری با ارائه‌ی تعریفی دینی از علم در تلاش است نظام جدیدی از آن را که مبتنی بر ولایت‌مداری است ارائه کند. چیزی که در اندیشه‌ی غربی هیچ خوانشی از آن یا وجود نداشته و یا به طور کامل و درست، دقتی به آن نشده است.

در جای دیگر افرادی مثل عباس عبدی، ملکیان، زیدآبادی و… سعی دارند تا با پذیرش سلطه‌ی جهان غرب و به اسارت علمی آنها در آمدن، ادبیات ظلم‌پذیری را نشخوار کرده تا به هیچ عنوان با آزادی علمی دادن به جامعه‌ی نخبگانی کشور، حاضر به پاسخگویی نسبت به ناکارآمدی علم مدرن نباشند؛ چراکه آنها سخنگوی جریان سکولاریزه کردن فرهنگ ایرانی در کشور هستند.‎

آیت الله سید محمد مهدی میرباقری
ترور شخصیت آیت الله میرباقری
guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

لینک کوتاه: