رحا مدیا | محمدرضا آتشینصدف
در دنیای امروز قدرت در جنگافزارها خلاصه نمیشود؛ بلکه همچنین در قاب دوربین و خبر و تحلیل و نیز در ساختارهای معنایی و در شکلدهی به «آنچه دیده میشود و آنچه نادیده میماند» جریان مییابد. نظم لیبرالی غرب، سالهاست که کوشیده با محوریت روایتهایی با سویهی آزادی، فردیت و توسعه در ساحتهای گوناگون جامعه از جمله فرهنگ، خود را یگانه مسیر تمدنسازی معرفی کند و رسانهها، دانشگاهها و سازمانهای بینالمللی بازوهای انتقال این روایتها بوده و هستند.
در چنین جهانی، تلاش میشود تا پدیدههایی مانند راهپیمایی اربعین به چشم نیایند، سهل است گاه مسئلهساز و تهدید نیز معرفی میشوند؛ چون اربعین به شکل داوطلبانه و بیوابستگی به ساختار قدرت، روایتی خلق میکند که با منطق لیبرالی ناسازگار است. این یادداشت از زاویهی تجربهی زیسته و تحلیل تمدنی بر آن است تا نشان دهد چگونه اربعین، ضدروایتی واقعی، خلاق و ریشهدار است که فراتر از سنتهای مذهبی صِرف، در جایگاه پویشی تمدنی رفتار میکند.
• روایت لیبرال؛ نظم از بالا، معنا از بیرون
منطق رسانههای لیبرال عمدتاً «روایت از بالا» است؛ یعنی معنا را نهاد قدرت، رسانه یا گفتمان غالب تولید میکند و مردم صرفاً مصرفکنندهی آن هستند. در این چارچوب، اجتماع عظیمی مانند اربعین فاقد قابلیت روایتسازی رسمی تلقی میشود. مثال روشنگر آن، سکوت یا حاشیهپردازی یا سیاهنمایی رسانههای جهانی نسبت به اربعین است. این رسانهها پس از خروج از فاز بایکوت و احساس ناچاری نسبت به کار خبری دربارهی آن، سرخطهایی را محور کار خود قرار میدهند از قبیل «مرگ زائران»، «ناآرامیهای عراق» و «کمبود امکانات»؛ زیرا معناسازی این راهپیمایی در قالب استانداردهای قدرت و بر اساس ساختار تبلیغاتی همسو با منافع استکبار جهانی نیست؛ بلکه با قدمهایی است گمنام، با موکبهایی است مردمی و با نیتهایی است الهی.
• ضدروایت اربعین؛ خلق معنا از پایین و معنا از درون
برخلاف روایتهای رسمی، اربعین روایتی است که از «پایین به بالا» شکل میگیرد. هر زائر، روایتگری است؛ از جوان ایرانی با کولهپشتی خاکی، تا زائر هندی با پرچم یا حسین، تا پیرمردی از ناصریه که موکبش را تبدیل به درمانگاه رایگان کرده. در این میان، «ضدروایت تمدنی» در ستیز با معناهایی است که روایت غالب جهانی، برای تحمیل آنها میکوشد. اربعین ضدروایتی تمدنی است؛ چون روایتگر زیست مؤمنانه و فداکارانهی مردم است که روح تمدن لیبرال غربی از آن بیگانه است. اربعین مقاومت، مهربانی و برادری ایمانی و انسانی را در برابر و به جای سلطه، مصرف و فردیت مینشاند.
• زیست عینی و تجربه انسانی
در مسیر نجف به کربلا، تو میتوانی دهها نمونه از روایتگری خودجوش را ببینی؛ زن عرب روستایی که جورابهای زائران را میشوید و زیر لب زیارتنامه میخواند، کودکانی که در گرمای ۴۰ درجه، آبقند و دستمال پارچهای خنک به زائر میدهند و جوانانی که شبها در موکبها بر زمین میخوابند تا آماده شوند برای خدمترسانی روز. این کنشها نه بر اساس دستور یا بخشنامه است، نه از روی ترس از مافوق یا چشمداشت به دستمزد، بلکه از سر شیفتگی است به حضرت ابا عبدالله حسین (علیه السلام) و انتظار ظهور فرزند منتقمش. اگر فوکو قدرت را در همهجا میدید، باید میدید که در اربعین قدرت از دل عشق و ایمان زاییده میشود. این قدرت، نرم و غیرمتمرکز است؛ اما منسجمتر از هر نظم مدرن لیبرالیستی است.
• تأملی بر ابعاد چندلایهی روایت اربعین
برخی میپرسند آیا چنین حرکتی میتواند فارغ از نفوذ نهادهای رسمی یا تمایلات سیاسی باشد؟ واقعیت این است که اگرچه نهادهای رسمی ممکن است در حمایت یا تسهیل، نقش ایفا کنند؛ اما بنمایهی اصلی این حرکت از دل نیت و انتخاب فردی زائران شکل گرفته است. تصمیمی نه به اجبار که از دلدادگی و بصیرت رقم خورده و همین، وجه تمایز آن با بسیاری از اجتماعهای رسمی یا غیررسمی ملی و فراملی است.
از منظری دیگر گاه، این پرسش مطرح میشود که اربعین، آیینی شیعی است؛ چگونه میتوان را رخدادی تمدنی دانست؟ پاسخ این پرسش را میتوان در تنوع چهرههای حاضر در مسیر یافت؛ در آن جوان سنیمذهب که آب دست زائر میدهد، در حضور دانشجوی آلمانی که آمده تجربهای از «معنای زیستهی ایمان» را لمس کند یا حتی در مستندساز غیرمسلمانی که با اشک از این واقعه تصویربرداری میکند.
اربعین تنها یک آیین نیست؛ رویدادی تمدنی است؛ نه فقط در سطح شعائر مذهبی، بلکه در قالبی از خلق معنا، همدلی جمعی و بازتعریف نسبت انسان با دیگری. این پدیده هم روایت تازهای میسازد هم ساختار روایی لیبرالیسم را به چالش میکشد. برای افزایش گسترش و ژرفابخشی به روایت این رخداد عظیم تمدنی راهبردهایی را میتوان در پیش چشم داشت:
1. مستندسازی روایتهای زیستهی زائران برای تبیین قدرت فرهنگی پدیده؛
2. تئوریزهسازی مفهوم ضدروایت با استفاده از نظریههای فرهنگیـ تمدنی و تطبیق آن با اربعین؛
3. ایجاد فضاهای گفتوگو با منتقدان، برای پاسخگویی به شبههها و تبدیل آنها به فرصت معنابخشی؛
4. استفاده از منابع نظری جهانی برای تولید محتوا به زبانهای گوناگون و حضور مؤثر در فضای معرفتی غرب.