به مناسبت سالگرد ارتحال امام خمینی؛

چرا مقابله با تربیت‌یافتگان غرب دشوار است؟

از منظر امام راحل، اسلام ناب محمدی دست‌کم سه «دیگری» دارد: جریان استبداد، جریان تحجر، جریان غرب‌زدگی. روشن است که در اینجا غرب به معنای جغرافیایی آن نیست؛ بلکه در ادبیات سیاسی، تفکر مارکسیستی (شرق) نیز به یک معنا غرب به حساب می‌آید!

رحا مدیا | محمدرضا آتشین‌صدف

امام خمینی(ره) در جمله‌ای تفکربرانگیز می‌فرماید: «ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شر تربیت‌یافتگان غرب و شرق به این زودی‌ها نجات نخواهیم یافت». (صحیفه امام خمینی، ج 15، ص 446) پرسشی که پاسخ به آن اهمیت کار و مسیر مقابله با آن جریان را تا حد زیادی روشن می‌کند، چرایی این دشواری و دیرپایی است. پیش از بیان این چرایی لازم است چند نکته را یادآور شویم؛

از منظر امام، اسلام ناب محمدی دست‌کم سه «دیگری» دارد: جریان استبداد، جریان تحجر، جریان غرب‌زدگی. روشن است که در اینجا غرب به معنای جغرافیایی آن نیست؛ بلکه در ادبیات سیاسی، تفکر مارکسیستی (شرق) نیز به یک معنا غرب به حساب می‌آید! یکی به این دلیل که نظریه‌پردازان اصلی آن مانند مارکس و انگلس خود غربی (آلمانی) بودند و مهم‌تر از آن اینکه مارکسیسم و لیبرال دموکراسی در بسیاری از مبانی مانند ماتریالیسم، اومانیسم، سکولاریسم و… اشتراک نظر دارند.

در این یادداشت از بین سه دیگری پیشگفته، آنچه مورد بحث است، جریان لیبرال دموکراسی است؛ چون جمهوری اسلامی از فردای انقلاب تا به امروز بیش از مارکسیسم با این گروه سرشاخ بوده؛ به ویژه پس از فروپاشی شوروی که به نوعی آخرین میخ بر تابوت کمونیسم بود و پس از آن به تعبیر حضرت امام این جریان به زباله‌دان تاریخ رفت.

از طرفی در این نوشته درباره‌ی جریان تحجر سخنی نمی‌رود که بحث و بخت جداگانه‌ای می‌خواهد؛ هر چند این جریان نیز در بعضی نقاط با جریان غرب‌زده مشترک می‌شود و نیز جریان استبداد نیز در این نوشته مورد بحث ما نیست؛ زیرا با سقوط محمدرضا شاه پهلوی به پایان رسید که البته این پیروزی هم آسان به دست نیامد؛ دست‌کم از سال ۴۲ تا ۵۷ سال‌ها مبارزه و مجاهدت و زندان رفتن‌ها و شکنجه دیدن‌ها و به شهادت رسیدن‌ها اتفاق افتاد تا این نظام برافتاد؛ اما مبارزه با غرب‌زدگان و به ویژه لیبرال‌ها به این سادگی‌ها نیست و همچنان هم بیشترین ضربه‌هایی که کشور ما در این روزها می‌خورد از همین جریان است؛ جریانی که آرمان‌شهر خود را نیویورک و پاریس و نسخه‌های اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول را شفابخش و مأموریت خود را رسیدن به توسعه می‌داند؛ بی‌آنکه دغدغه‌ای نسبت به عدالت و معنویت داشته باشد، جریانی که فقه را در اداره‌ی جامعه ناکارآمد و ناکافی به حساب نمی‌آورد و این کار را تنها بر عهده‌ی علوم انسانی غربی می‌گذارد، این طرز تفکر برای افزایش تولید ناخالص ملی هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد حتی با حجاب اسلامی مخالف و با آزادی تولید و واردات مشروبات الکلی موافق است؛ چون بر این باور است که اولی باعث کاهش مصرف لوازم آرایشی و لباس‌های رنگارنگ می‌شود و دومی سبب باز شدن بازار تجارت پرسودی در جامعه، و جریانی که مفاهیمی مانند استکبار و استضعاف، عزت و استقلال و… را مربوط به دوره‌ی پیشامدرن و اگر بخواهند رک بگویند، مربوط به هزار و چهارصدسال قبل می‌دانند و تاریخ مصرف گذشته و بالاخره جریانی که جاده‌صاف‌کن استعمار در جوامع عقب نگه داشته شده است و ضامن بقای وابستگی و استثمار وطن خویش به دست سلطه‌ی جهانی.

اما برگردیم به پرسش اصلی این نوشته چرا رهایی از دست این جریان به این سادگی‌ها امکان‌پذیر نیست؟ در ادامه چند علت را بیان می‌کنیم:

1. عمیق‌بودن ریشه‌های فکری و فرهنگی
غرب‌زدگی تنها تغییری در سیاست‌ها یا ساختارهای ظاهری نیست، بلکه ریشه در باورها، ارزش‌ها، سبک زندگی و ساختارهای تربیتی دارد. چون از جنس فرهنگ است و فرهنگ‌پذیری، درونی و نفوذپذیر است و در طول زمان در ساختار ذهن و رفتار افراد و جامعه نهادینه می‌شود؛ درحالی‌که استبداد بیشتر ساختاری سیاسی و قدرتی مقعطی است که می‌توان آن را در بازه‌ی زمانی محدودی زدود.

2. نفوذ رسانه‌ها و فناوری‌های اطلاعاتی
در دوران حاضر، رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی، فیلم‌ها، موسیقی، مد و فناوری‌های ارتباطی، فرهنگ غرب و شرق را به سرعت در دسترس همه قرار می‌دهند و در قالب سبک زندگی، باورها و ارزش‌ها، در سراسر جهان، حتی در دل جوامع بسیار سنتی، نفوذ می‌کنند. این رسانه‌ها، اثرپذیری را بسیار سریع و عمیق می‌کنند، در نتیجه مقاومت فرهنگی نیازمند زمان و فرآیندهای تغییر بنیادین است.

3. پروژه‌های فرهنگی و اقتصادی نظام سلطه
سیاست‌های جهانی و نهادهای اقتصادی و فرهنگی، همواره بر ترویج فرهنگ مصرف‌گرایی، فردگرایی و ارزش‌های غربی تأکید دارند. این پروژه‌ها، در قالب تولیدات فرهنگی، آموزش‌ها و نهادهای اقتصادی، تلاش‌های مداوم و تکراری دارند که مقاومت در برابر آنها نیازمند اراده‌‌ای قوی، همتی بلند و برنامه‌ریزی طولانی‌مدت است.

4. دشوار تحول در ساختارهای تربیتی و فرهنگ جامعه
درحالی‌که استبداد، معمولاً نهادهای قدرت سیاسی را هدف قرار می‌دهد و در کوتاه‌مدت قابل برچیده شدن است، تغییر در ساختارهای فرهنگی و تربیتی، مستلزم اصلاح عمیق در باورها، ارزش‌ها و رفتارهای فرهنگی است که در نسل‌ها تکرار و نهادینه شده است، بنابراین زمان‌بر، دشوار و نیازمند برنامه‌ریزی مستمر است.

5. وابستگی اقتصادی و فرهنگی به غرب
وابستگی‌های اقتصادی، فناوری و فرهنگی، زمینه‌ساز استمرار غرب‌زدگی است. این وابستگی‌ها بسیار پیچیده هستند و نمی‌توان صرفاً با مقاومت سیاسی، این مسیر را تغییر داد؛ بلکه باید فرهنگ‌سازی، استقلال اقتصادی و پیشرفت همه‌جانبه‌ی داخلی، در کنار تلاش‌های فرهنگی انجام شود تا بیماری ریشه‌کن شود.

6. مقاومت فکری و ایدئولوژیک گسترده
جهان امروز، بر پایه نظام‌های فکری و ایدئولوژیک غرب ساخته شده است. مقاومت در مقابل این نظام‌ها، نیازمند جایگزینی قوی، ایده‌آل‌های متکی بر هویت و فرهنگ بومی و توسعه فرهنگ نقد و نظر است که این مسیر، بسیار پیچیده و زمان‌بر است.

7. همسویی این فرهنگ با غرایز بشر: ارزش‌هایی که این فرهنگ ترویج می‌کند با غرایز و شهوت‌های آدمی بیشترین تناسب را دارند و طبیعی است که انسان‌ها به خور و خواب و خشم و شهوت تمایل بیشتری دارند تا خردورزی و معنویت و حیا و عفت؛ مگر اینکه تحت تربیت الهی قرار گرفته باشند و روشن است که مجاهده با نفس اماره زحمت بیشتری دارد تا رها کردن آن.

حاصل آنکه چنان که پیداست همچنان نیاز به کار پیگیر همه‌جانبه داریم تا بتوانیم با این اختاپوس سمی سیری‌ناپذیر مبارزه و اسلام ناب محمدی را تا آنجا که ممکن است بر کشور و امت اسلامی سایه‌گستر کنیم.

محمدرضا آتشین‌صدف در رحا

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها