سوم آذرماه، سالگرد ارتحال آیتالله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، فراتر از یک مناسبت تقویمی برای پاسداشت یک فقیه، مجالی است برای بازخوانی انتقادیِ میراثی که از ایشان در قلب شهر قم بر جای مانده است. سخن از «دانشگاه مفید» است؛ نهادی که قرار بود نماد وحدت حوزه و دانشگاه و بازوی علمی فقه در دنیای مدرن باشد، اما امروز با نگاهی واقعبینانه و بدون تعارفات مرسوم، به کانون اصلی پمپاژ قرائتهای دگراندیشانه و بعضاً سکولار در بطن حوزه علمیه تبدیل شده است. آنچه امروز در این مجموعه میگذرد، نه امتداد خط فکری فقاهت سنتی و انقلابی، بلکه تبدیل شدن به حیاط خلوتی برای جریان روشنفکری دینی است که با تابلوی «تحقیق و پژوهش»، مبانی معرفتی انقلاب و فقه جواهری را با چالشهای جدی مواجه کرده است.
آیتالله موسوی اردبیلی که در دهه شصت به عنوان یکی از استوانههای نظام و دستگاه قضا شناخته میشد، در سالهای پس از رحلت امام(ره) و کنارهگیری از مناصب رسمی، مسیری را برگزید که خروجی آن در دانشگاه مفید متبلور شد. ایده اولیه شاید مقدس بود؛ آشنایی طلاب با علوم روز و زبانهای خارجی. اما آنچه در عمل رخ داد، غلبه «فرم دانشگاهی» بر «محتوای حوزوی» نبود، بلکه غلبه «محتوای لیبرال» بر «فرم اسلامی» بود. دانشگاه مفید به مرور زمان به پاتوقی برای اساتید و نظریهپردازانی تبدیل شد که در فضای رسمی آکادمیک کشور یا جایی نداشتند و یا حرفهایشان خریدار نداشت، اما در سایه امنیتِ نام یک مرجع تقلید، تریبونی امن در چند قدمی حرم اهلبیت(ع) یافتند تا قرائتهای «حقوق بشریِ غربی» را به خوردِ فقه بدهند.
مشکل اصلی اینجاست که دانشگاه مفید به جای آنکه علومی مانند حقوق، اقتصاد و فلسفه را از منظر اسلام نقد و بازسازی کند، اسلام و فقه را در مسلخ استانداردهای غربی قربانی کرده است. وقتی خروجی همایشها و پایاننامههای این دانشگاه را رصد میکنیم، ردپای پررنگ تلاش برای «عرفیسازی فقه» و همسانسازی احکام الهی با کنوانسیونهای بینالمللی که مبنایی اومانیستی دارند، به وضوح دیده میشود. این رویکرد، دقیقا همان نقطهای است که نقد جدی به مدیریت عالی و خطمشی مرحوم آیتالله وارد میشود؛ چرا که ایشان با فراهم آوردن بستری برای رشد و نمو جریانهایی که زاویه جدی با مبانی ولایت فقیه و اسلام سیاسی داشتند، عملاً به پایگاهی برای اپوزیسیون فکری در قم مشروعیت بخشیدند.
امروز نمیتوان کتمان کرد که دانشگاه مفید، به کانونی برای تربیت نسلی از «روشنفکران معمم» تبدیل شده است که با ادبیات پستمدرن و هرمنوتیکِ نسبیگرا، به جنگ قطعیتهای دینی میروند. این استحاله نرم، خطرناکتر از تقابل صریح دشمن است، زیرا اینبار شبهه از دلِ قم و با مهر و امضای یک موسسه منتسب به مرجعیت صادر میشود. جریان روشنفکری بیمار که روزگاری در حلقههای کیان و دانشگاههای تهران به دنبال سکولاریزه کردن جامعه بود، سالهاست که لانه خود را به قم منتقل کرده و دانشگاه مفید را به عنوان آزمایشگاه تئوریهای خود برگزیده است. تسامح مرحوم آیتالله اردبیلی در گزینش اساتید و متون درسی، و اولویت دادن به دیالوگ با غرب به جای تحکیم مبانی بومی، میراثی را رقم زد که امروز خروجیاش، فاصله معناداری با آرمانهای انقلاب ۵۷ دارد.
در سالگرد درگذشت ایشان، باید با صراحت گفت که احترام به مقام فقهی و سوابق انقلابی آیتالله موسوی اردبیلی، نباید مانع از نقد عملکرد تاسیسی شود که به نام دین، اما به کام جریانهای لیبرال تمام شده است. اگر قرار باشد قم همچنان آنتیتزِ نظام سرمایهداری و لیبرالیسم باقی بماند، نمیتواند نسبت به وجود حفرهای که از درون آن صدای توجیه مبانی غرب با لهجه فقهی به گوش میرسد، بیتفاوت باشد. دانشگاه مفید، امروز نمونهای عینی از انحراف در مسیر «وحدت حوزه و دانشگاه» است؛ جایی که دانشگاه، حوزه را در خود هضم کرد و از آن تنها پوستهای باقی گذاشت. این هشدار جدی است که اگر فرآیند استحاله در این مرکز متوقف نشود، در آیندهای نزدیک شاهد ظهور نسلی از فضلای تربیتیافته خواهیم بود که قبله آمالشان نه نجف و قم، که پاریس و لندن خواهد بود.



