به بهانه سالگرد ارتحال علامه مصباح یزدی (ره)

واکاوی ابعاد علمی و سیاسی و تربیتی مصباح یزدی

با عرض سلام در این گفتگوی ویژه، قصد داریم به بررسی جامع و عمیق ابعاد شخصیتی و فکری فقیهی بپردازیم که رهبر معظم انقلاب ایشان را «متکلم، فیلسوف و مفسر» نامیدند؛ یعنی مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی. برای این واکاوی، در خدمت یکی از شارگردان ایشان جناب آقای ابوطالبی هستیم تا به بازخوانی میراث ایشان از لایه‌های زیرین فلسفی تا کنشگری‌های جنجالی سیاسی بپردازیم.

رحامدیا:  جناب ابوطالبی، خوش آمدید. به عنوان سوال نخست، بفرمایید چه چیزی نظام معرفتی ایشان را از دیگر اندیشمندان معاصر متمایز می‌کرد؟

ابوطالبی: بسم‌الله الرحمن الرحیم. شاخصه بارز ایشان جامعیت علمی و شاگردی نزد قله‌هایی چون آیت‌الله بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی بود. اما آنچه ایشان را متمایز می‌کرد، دقت در مفهوم‌شناسی و مبناگرایی بود. ایشان معتقد بودند هر بحث علمی باید از پی‌ریزی دقیق شروع شود. نظام معرفتی ایشان بر دو پایه استوار بود: مبانی عقلی و فلسفی (مانند هستی‌شناسی و انسان‌شناسی) و مبانی قرآنی و نقلی. ایشان در هر مسئله‌ای، ابتدا مرزهای مفهومی را روشن می‌کردند تا از سوءبرداشت جلوگیری شود.

رحامدیا: یکی از دغدغه‌های همیشگی ایشان، تحول در علوم انسانی بود. چرا ایشان تا این حد بر «اسلامی‌سازی» یا به تعبیر دقیق‌تر «بازسازی علوم انسانی» پافشاری می‌کردند؟

ابوطالبی: از نظر ایشان، علوم انسانی موجود بر پایه اصول اومانیستی بنا شده که تنها به ساحت مادی انسان توجه دارد و با سعادت اخروی او بیگانه است. تفاوت در سه رکن اساسی است: مبانی (هستی‌شناسی توحیدی)، منابع (علاوه بر عقل و تجربه، وحی و نقل) و اهداف (سعادت ابدی). ایشان برخلاف برخی تندروها، قائل به حذف کامل علوم غربی نبودند، بلکه به «بازسازی» معتقد بودند؛ یعنی استفاده از دستاوردهای تجربی مفید در چارچوب مبانی و اهداف اسلامی. ایشان در این راه پیشگام بودند و برای نخستین بار تفاسیر موضوعی جامعی در حوزه‌هایی چون حقوق، سیاست و اقتصاد در قرآن تدوین کردند.

رحامدیا: جناب ابوطالبی، برخی منتقدان مدعی‌اند که فعالیت‌های سیاسی ایشان پس از انقلاب آغاز شد. اما شواهد نشان می‌دهد ایشان حتی پیش از پیروزی نهضت، به دنبال مدل‌سازی برای حکومت بودند. از «گروه ولایت» بگویید.

ابوطالبی: بله، این یک بخش درخشان از تاریخ فعالیت‌های ایشان است. در دهه ۴۰، ایشان به همراه شهید بهشتی، شهید قدوسی و شهید باهنر گروهی را تشکیل دادند که آیت‌الله مصباح دبیر آن بود. دغدغه آن‌ها این بود که اگر انقلاب پیروز شد، نباید فقط با کلیاتی مثل «عدالت» کشور را اداره کرد؛ بلکه باید ساختار دقیق حکومتی داشت. ایشان هزاران فیش تحقیقاتی از منابع دینی استخراج کردند که اگرچه ساواک آن‌ها را ضبط کرد، اما همان ذهنیت‌ها پایه تدوین قانون اساسی و نظریات بعدی درباره ولایت فقیه شد.

رحامدیا: بپردازیم به چالش‌های فکری ایشان با دکتر شریعتی. این اختلافات در رسانه‌ها بسیار جنجالی شده است. آیا این یک تقابل شخصی بود یا مبنایی؟

ابوطالبی: به هیچ وجه شخصی نبود. نقد به شریعتی در میان بزرگان مثل علامه طباطبایی و شهید مطهری هم بسیار جدی بود. تفاوت در روش نقد بود. شهید بهشتی نگاهی خوش‌بینانه داشت و شریعتی را در حال رشد می‌دید. اما آیت‌الله مصباح معتقد بودند برخی دیدگاه‌های شریعتی، مانند برداشتی که از «خاتمیت» داشت (به معنای کفایت عقل و بی‌نیازی از وحی)، انحرافات جدی است که جوانان را منحرف می‌کند. با این حال، ایشان چنان تقوایی داشتند که وقتی احساس کردند این نقدها ممکن است باعث تفرقه در جبهه انقلاب شود، جلسات نقد خود را داوطلبانه تعطیل کردند.

رحامدیا: در حوزه سیاست مدرن، یکی از تندترین نقدها به ایشان، مخالفت با نقش مردم در حکومت است. «رحامدیا» صریح می‌پرسد: آیا ایشان واقعاً برای رأی مردم اعتباری قائل نبودند؟

ابوطالبی: این یکی از بزرگترین جفاها در حق ایشان است. ایشان میان سه مفهوم تفکیک قائل بودند: ۱. مشروعیت فلسفی (حقانیت): که آن را ناشی از نصب الهی می‌دانستند. ۲. مقبولیت جامعه‌شناختی (تحقق): که معتقد بودند بدون همراهی مردم، حکومت اصلاً فعلیت پیدا نمی‌کند. ۳. مشروعیت فقهی (جواز): ایشان صراحتاً می‌گفتند حاکم اسلامی شرعاً مجاز نیست حکومت خود را به زور به مردم تحمیل کند. بنابراین، مردم در نگاه ایشان پایه تحقق و اجرای حکومت هستند، نه منشأ حقانیت آن. ایشان حتی در رفراندوم ۱۲ فروردین شرکت کرده و به جمهوریت (به معنای نفی استبداد) رأی داده بودند.

رحامدیا: در مورد حمایت ایشان از آقای احمدی‌نژاد و سپس چرخش صریح علیه ایشان چه توضیحی دارید؟

ابوطالبی: حمایت ایشان بر اساس عملکرد دولت نهم در بازگرداندن انقلاب به ریل اصلی و مبارزه با سکولاریسم بود که مورد تأیید رهبری هم قرار داشت. اما ایشان با هیچ‌کس پیمان ابدی نبسته بودند. به محض مشاهده انحرافات، ابتدا خصوصی نصیحت کردند و وقتی بی‌نتیجه ماند، برای دفاع از حقیقت علناً موضع گرفتند؛ چرا که ایشان در بیان حقیقت با هیچ‌کس تعارف نداشتند.

رحامدیا: بیایید به میراث ماندگار ایشان یعنی «طرح ولایت» بپردازیم. چرا این طرح از دیدگاه ایشان برای جوانان حیاتی بود؟

 

ابوطالبی: ایشان می‌گفتند: «به جای ماهی دادن، باید ماهی‌گیری یاد داد». طرح ولایت یک واکسیناسیون فکری است که از معرفت‌شناسی شروع شده و به فلسفه سیاست می‌رسد. هدف این است که دانشجو چنان مبانی را بیاموزد که خودش بتواند به شبهات پاسخ دهد. این طرح اکنون چنان گسترش یافته که از سطوح دانشجویی به کودکان پیش‌دبستانی هم رسیده است تا از پایه، نظام فکری افراد مستحکم شود.

رحامدیا: در پایان، کمی از ویژگی‌های اخلاقی و مدیریتی ایشان بگویید که کمتر در رسانه‌ها شنیده شده است.

ابوطالبی: ایشان در مدیریت بسیار مشورت‌پذیر بودند و تا همه نظرات را نمی‌شنیدند، تصمیم نمی‌گرفتند. سلامت اقتصادی ایشان زبانزد بود و با وجود گردش مالی میلیاردی در پروژه‌های آموزشی، حتی مخالفان نتوانستند شبهه‌ای مالی به ایشان وارد کنند. همچنین، ایشان به شدت با تعدیل نیرو مخالفت می‌کردند؛ معتقد بودند اگر بودجه کم است، باید همایش‌ها را تعطیل کرد اما نباید نان کسی را برید. توصیه همیشگی ایشان در لحظات پایانی عمر نیز «اخلاص در عمل» و کار برای رضای خدا بود.

رحامدیا: بسیار سپاسگزاریم از وقت و توضیحات جامع شما که زوایای تازه‌ای از اندیشه علامه مصباح را برای مخاطبان ما روشن کرد.

برای مطالعه بیشتر: واکاوی ابعاد علمی و سیاسی مرحوم مصباح یزدی 

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

لینک کوتاه: