رحا مدیا | مهدی پورمهدی
برخی حوادث عمومی، در جامعه و میان مردم، سبب همبستگی شده و مصداقی از مؤلفةالقلوب میگردند. با این حال، همه رویدادها خود را بهصورت آشکار نشان نمیدهند. گاهی لازم است زمان بگذرد تا لایههای پنهان یک حادثه برای عموم روشن شود؛ و گاهی نیز نمایان شدن ابعاد یک واقعه نیازمند بسترهای جدیدی است. سرچشمه طراحی چنین حوادث و وقایع اجتماعی، ذهنهای برنامهریزی شدهای است که میکوشند ارادههای پراکنده را تجمیع کنند تا از نیروی مردم برای تحقق مقاصد صاحبان قدرت و نفوذ بهره گیرند.
در تاریخ نیز نمونههای مشابهی از این نوع حوادث دیده شده است. گاه، طراح عملیات علیه جبهه حق، خود را پنهان نگاه میداشت و تنها مهرههای دستچندم را به صحنه میآورد، تا سرشاخه اصلی در زمان مناسب، از دل بسترهای اجتماعی و حوادث، سر برآورد و مرحله بعدی نبرد را ترسیم کند. اهل بصیرت، بخشی از پیچیدگی این ترفندها را درمییافتند، اما بسیاری مانند جریان حکمیت در صفین، آن را درک نکردند و در نتیجه، سپاه حق شکست خورد.
نمونهای دیگر، ماجرای انذار خویشاوندان توسط پیامبر خاتم(ص) بود. در آن هنگام که تمام شرایط برای ایجاد اتحاد و همبستگی فراهم شده بود، یکی از خواص خاندان با سوءاستفاده از جایگاهش، با ایجاد شک و تردید در دل جمع، سد راه پیامبر شد و این امر، باعث تأخیر در تحقق آن حرکت الهی گشت.
نمونهای دیگر، واپسین لحظات حیات پیامبر اعظم(ص) است. زمانی که قلم و دوات درخواست کردند تا چیزی بنویسند که جامعه دچار انحراف نشود، برخی از حاضران با نفوذ، فضا را ملتهب کرده و به جای تبعیت از نص صریح، در برابر آن اجتهاد کردند. آنها خود را اهل تدبیر و دلسوز جامعه معرفی کردند و روایت حق را با معادلسازی تحریفآمیز جایگزین ساختند؛ حرکتی که در ادامه، پیامدهای شگرفی در تاریخ بر جای گذاشت.
این نوع طرحریزیها، همواره در تقابل میان جبهه حق و باطل تکرار شدهاند. دوگانهسازیها و دوقطبیسازیهای حسابشده، از روشهای رایج دشمنان حق است. از همینرو، رهبران الهی با شناخت عمیق از نیات فریبنده قدرتها، برخی از نشانههای این طرحها را برای مردم آشکار میسازند.
امروزه نیز در بستری که دشمنان قسمخورده بشریت، نظیر رژیم صهیونیستی، رقم زدهاند، یکی از اهداف کلان آنها، تجزیه ایران اسلامی است. آنان میکوشند تا با تکهتکهکردن قدرت منسجم کشور، آن را تضعیف کرده تا امکان مقابله با آن را داشته باشند. لذا با طراحی حملاتی، جای جای کشور را مجروح میکنند تا بر زخمها بنشینند، نمک بر آن بپاشند و با تازه نگهداشتن جراحات، از درون این زخمها، بحرانهای جدید بسازند.
بحرانسازیهای دشمن با کلیدواژه «زن»
بهعنوان نمونه، حمله به پایتخت میتواند در مردم نارضایتی ایجاد کند و پس از آن اغتشاشاتی رقم بخورد. این اتفاقات به کشتهسازی منتهی میشود؛ مانند فتنهی «زن، زندگی، آزادی» که واژه «زن» در آن بهعنوان کلیدواژه بحرانساز انتخاب شده بود، چون در فرهنگ ایرانی حساسیتبرانگیز است. لانچرهای رسانهای دشمن، مانند شبکه اینترنشنال، با موجسازی رسانهای، تلاش کردند جامعه را به سمت دوقطبی هدایت کنند؛ اما این پروژه، با مدیریت فضا، توسط فرماندهان نظامی و تحت هدایت رهبر حکیم انقلاب، کمرنگ شد و از میان رفت.
در گام بعد، حملهای نظامی به زندان طراحی شد؛ چرا که زندان همواره محل حضور معترضان به قانون است. دشمن میخواست این تصویر را به جهان مخابره کند که زندانیان مانند مردم سوریه، از فرار از نظام اسلامی خرسندند و به این وسیله، مشروعیت حمله نظامی را نزد افکار عمومی جهانی توجیه کند.
در ادامه، روشنفکران و اپوزیسیون واداده – که برخی ناآگاهانه بازی خورده و برخی دیگر عملاً مجری این طرحها هستند – به میدان آمدند. این گروهها، پس از مشاهده همراهی مردم با تدابیر رهبری، دست روی سایر نقاط حساس اجتماعی گذاشتند؛ تعدادی از استادان دانشگاه، نامهای امضا کردند تا با القای دلسوزی و دعوت به مذاکره، زمین بازی را تغییر دهند. اما تیرشان به سنگ خورد.
سؤالی که برای نخبگان ایجاد شد این بود که چرا همین افراد، که خود را استاد میدانند، درباره اشتباهات پیشین – مانند خسارات برجام، تعلیق صنعت هستهای، یا آن گزاره اشتباه که «بهجای موشک، اقتصاد را تقویت کنیم؛ دنیای فردا، دنیای گفتمان است» – هیچگاه موضعگیری شفاف نکردند؟ این سکوتها، نیت آنها را آشکار کرد و نشان داد که آن نامه نیز بخشی از یک برنامه طراحیشده است.
بلافاصله پس از آن، برخی دیگر پلن بعدی را پیاده کردند و خواستار «عفو برای مجرمین سیاسی خاص» شدند. رسانههای زرد و ادبیات بزکشده، آزادی آنها را پرچم کردند، با این نیت که اگر نظام مخالفت کند، آن را مخالف وحدت و انسجام معرفی کنند؛ و اگر بپذیرد، اهداف خود را در سایهی یک اتفاق اجتماعی و فشار رسانهای، تحمیل نمایند. درست مانند فتنه ۸۸، که در پی آن، کمیتههایی تشکیل شد و با دور زدن قانون، افراد مورد نظر خود را به مراکز تصمیمسازی نظام تحمیل کردند، تا در نهایت با هماهنگی عوامل خارجی، بحرانهایی نظیر گرانی بنزین را رقم بزنند.
از اینرو، بسیار مهم است که نگاه جامعه به تدابیر ولیّ امر و رهبر خود باشد. وگرنه، همانگونه که در آغاز این نوشتار آمد، شعارهایی چون آزادی، همبستگی، وفاق، ایرانیت، وحدت ملی و امثالهم، اگر حول محور واحدی نباشند، اگرچه در ظاهر زیبا بهنظر میرسند، اما باید دید از دهان چه کسانی خارج میشوند و در خدمت کدام پازل و اتاق فکرِ رقیب طراحی و اجرا میشوند؟