یادداشت شفاهی؛

تحلیلی بر عناصر قدرت

دولت‌ها و جوامعی قدرتمند هستند که واجد سه ویژگی باشند. ویژگی اول، پایبندی مردم به مرام و آرمان و وطن است؛ حالا هر آرمانی که برای خودشان تعیین کردند. دومین ویژگی، علم و فناوری است که در تولید قدرت، نقش بی‌بدیلی دارد. سومین ویژگی، عنصر رهبری و مدیریت اجتماعی است.

رحا مدیا | دکتر سیدمهدی موسوی، استاد حوزه علمیه قم

دولت‌ها و جوامعی قدرتمند هستند که واجد سه ویژگی باشند. ویژگی اول، پایبندی مردم به مرام و آرمان و وطن است؛ حالا هر آرمانی که برای خودشان تعیین کردند. دومین ویژگی، علم و فناوری است که در تولید قدرت، نقش بی‌بدیلی دارد. سومین ویژگی، عنصر رهبری و مدیریت اجتماعی است. اگر جامعه‌ای دارای مدیریت و رهبری توانمند و مشروع باشد، می‌تواند مسیر صلاح و پیشرفت را جلو ببرد.

برای نمونه اگر سوریه را بررسی کنیم، می‌بینیم که این سه عنصر طبیعتاً در سوریه نبود. مردم دل‌بستگی به وطن و آرمان‌های‌ خود را نداشتند و بعد از سرنگونی دولت نتوانستند عرق ملی و اسلامی را نشان بدهند. الان نصف کشور دست آمریکا و اسرائیل و ترکیه است و برایشان اهمیتی ندارد.  دومین نکته این بود که آن‌ها علم و دانش بومی نداشتند. آنها در حوزه علم و تکنولوژی کاملاً وابسته به ایران، روسیه، کشورهای عربی و ترکیه و… بودند.  سومین نکته، فقدان رهبر معنوی بود که بتواند ساختار را مدیریت کند و نیروها را در کنار هم قرار دهد.

با توجه به این سه عنصر قدرت، نسبت بین علم و قدرت و اینکه علم چگونه قدرت را ایجاد می‌کند و چگونه موجب اقتدار یک ملت می‌شود بحث جدی است. همان روایت منسوب به امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام که رهبر انقلاب بارها آن را مطرح کردند: «العِلمُ سُلطانٌ، مَن وجده صالَ بِهِ، ومَن لَم یَجِدهُ صیلَ عَلَیه؛ دانش سلطنت و قدرت است هر که آن را بیابد با آن پیروز و موفق می‌شود و هر کس که آن را نیافت بر او یورش می‌برند و مغلوب می‌شوند». یا جمله معروفی که جناب فردوسی گفته‌است: «توانا بود هر که دانا بود، ز دانش دل پیر برنا بود» اینکه هر که دانا باشد، به قدرت و توانایی هم می‌رسد و هر که دانش داشته‌باشد حتی اگر به‌لحاظ سنی و جسمی فرتوت باشد، می‌تواند دل خودش را روشن و جوان کند و جوانانه بیندیشد.

رابطه جدی علم و قدرت

نسبت علم با قدرت خیلی مهم و جدی است و سؤال جدی جامعه ‌شناسی معرفت و جامعه ‌شناسی علم همین است؛ یعنی در جامعه شناسی معرفت از این سؤال می‌کنیم که چگونه قدرت‌های بیرونی موجب تعیّن و تکوّن معرفت‌ها می‌شود؟ و قدرت به‌عنوان یک علت در تعین و شکل‌گیری علوم، باید به رسمیت شناخته شود؟ حالا بعضی‌ها مثل نیچه و فوکو می‌گویند که علت حقیقی است، اما ما می‌گوییم که علت هست، اما حقیقی و علت بقا نیست؛ بلکه علت مُعدّه و ایجاد کننده است. بنابراین در جامعه ‌شناسی معرفت از این جهت سؤال می‌کنیم چگونه قدرت‌ها، حاکمیت‌ها و قدرت‌های نفسانی موجب شکل‌گیری معرفت‌ها و تکوّن نظریه‌ها می‌شود و در جامعه شناسی علم از سوی دیگری سخن می‌گوییم که علم چگونه موجب قدرت و قوّت جامعه می‌شود و اگر علم صورت پیدا کند، در چه ساختار نهادی و دانشی می‌تواند موجب قدرت و قوت جامعه بشود؟!

این دو سوی نسبت علم و قدرت را می‌توانیم در جامعه شناسی معرفت و همچنین در جامعه شناسی علم بحث کنیم. امروز هم بیشتر این سؤال مطرح است که با این وضعیتی که برای حزب‌الله و غزه و سوریه پیش آمده و احتمالاً با صلحی که بین مردم غزه با اسرائیل انجام‌می‌شود، طبیعتاً اسرائیل فراغ بالی پیدا می‌کند که به یمن و حشدالشعبی و سپس ایران حمله کند؛ اینجا باید چه کار کرد و عامل اصلی قدرت و اقتدار ما چیست؟

نباید از اهمیت علم غافل شد

یکی از سه عامل اصلی عزت و اقتدار، مسأله علم است و نباید آن را دست‌کم بگیریم و تابع نظریاتی باشیم که علم را در جامعه تضعیف می‌کنند. افرادی که یا به‌دلایل پست مدرن یا اخباری‌گری، دلایل انقلابی‌گری یا هر دلیل دیگری بنیادهای علمی و فناوری جامعه را تضعیف می‌کنند و مانع حضور انقلابیون و مذهبی‌ها در رشته‌های فنی و علوم پایه می‌شوند و آنها را سرد می‌کنند و به حوزه یا علوم انسانی دعوت می‌کنند، ناخودآگاه به جامعه اسلامی خیانت می‌کنند و مسیر را اشتباه می‌روند.

بله نقدهای فلسفی به علم مدرن، مباحث معرفت‌ شناسی و جامعه شناسی معرفت وجود دارد، اما اینها بحث‌های نظری، دقیق و درست است و باید زمینه‌ساز شکل‌دهی به یک جریان جدید علمی در جامعه باشد، نه اینکه همین جریان موجود در جامعه را تضعیف کند.

این مباحثاتی که درباره علم دینی، در باب جهت‌داری علوم و این‌گونه مباحث مطرح می‌شود، باید به‌سمت شکل‌گیری یک جریان فکری فلسفی و الاهیاتی و به تبعش یک پارادایم معرفتی و دانشی جدید در کشور برود که به‌تدریج بتواند نظریات متناسب با خودش را تولید کند، حل مسأله و تولید ادبیات کند و چند سال بعد تبدیل به یک جریان قدرتمند علمی شود که در عرض سایر جریان‌های علمی موجود عرض اندام کند. اما نباید این جریان علم دینی و جریان مثلاً تولید علوم انسانی و اسلامی، نقد مبنایی و فلسفی علم مدرن، به تضعیف حرکت علمی باشد که در انقلاب اسلامی شروع شده و موجب شکل‌گیری دانش‌های جدید مثل سلول‌های بنیادین، نانو، صنعت موشکی و… شده ‌است.

ثمرات عملکردی که موجب تضعیف حرکت علمی ‌می‌شود

این ناشی از نشناختن موضوع و فضایی است که در آن قرار گرفته‌ایم. الان متأسفانه عمده این کارهایی که انجام می‌دهیم، دو ثمر دارد: نکته اول، تضعیف روند جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علمی که رهبر انقلاب با چه خون دلی از بعد از انقلاب اسلامی این را فریاد زدند تا سال 79 که در دانشگاه امیرکبیر بحث کردند. در دهه 80 خودشان پای کار آمدند تا یک رشد علمی گسترده در جهان پیدا کردیم. متأسفانه در دهه 90 با بحث‌هایی که انجام دادیم آن حرکت را تضعیف و تا حدی نابود کردیم. دانشمندان را نگران کردیم و آنها را از ماندن در ایران پشیمان کردیم. همین گفت‌وگوهای نسنجیده یکی از علل مختلف مهاجرت است.

نکته دوم این است که انقلابی‌ها و مذهبی‌هایی که استعداد فیزیک و شیمی دارند را بی‌انگیزه می‌کنیم و دعوت می‌کنیم که بیایند در حوزه درس بخوانند. نتیجه این شده که الان حوزه علوم پایه و علومی که در شکل‌گیری فن‌آوری‌ها مؤثر هستند از روحیه انقلابی و جهادی خالی شده‌است. صنعت خودرو این وضعیت را دارد، در هوش مصنوعی نود و چندمی جهان هستیم و یک افولی در فضای علم داشتیم. ما باید دوباره این را به مسیر صحیح خودش برگردانیم؛ یعنی دو کار هم عرض را جلو ببریم، هم این نهضت نرم افزاری و جنبش تولید علم را تقویت کنیم و از طرف دیگر هم باید بتوانیم با کارهای عمیق فلسفی و نظری، یک پارادایم جدیدی را در حوزه علم باز کنیم که افق‌های جدیدی را برای همین دانشمندان علوم پایه و علوم مهندسی و علوم انسانی مطرح کند.

سیره رهبر انقلاب در مواجهه با مباحث علمی

با مطالعه در سیره و اندیشه رهبر انقلاب متوجه می‌شویم که ایشان همین مسیر را طی کرده است؛ از یک طرف در مواجهه با عالمان و اندیشمندان و دانشگاهیان به تقویت و توسعه علم، تمدن، پیشرفت و فناوری‌های جدید و دستیابی به قله‌های بزرگ جهانی جلوی کشورهای غربی بحث می‌کنند؛ اما آنجایی که وارد گفت‌وگوی نظریه پردازان و عالمان علوم انسانی می‌شوند به آن‌ها می‌گویند که این علم دچار یک سلسله ضعف‌های بنیادین است، شما آن ضعف‌ها را برطرف کنید و یک مکتب جدید علمی طرح کنید که هم افق بخش جامعه علمی خودمان باشد و هم افق بخش و به‌نوعی تأثیرگذار در روابط بین‌الملل و دیپلماسی علمی ما با جهان باشد و حرفی بزنیم که شنیده و پذیرفته بشود.

ما قرار نیست که سلسله حرف‌هایی تولید کنیم که فقط برای خودمان باشد و غیر ما، نه بفهمد و نه باور کند؛ بلکه ما با توجه به رسالتی که اسلام دارد که مخاطبش، انسان است و معتقدیم آموزه‌های مباحث شریعت اسلامی آموزه‌های جامع و شامل و مطابق با فطرت انسانی و تنها راه تحقق عدالت و صلح در جهان است، طبیعتاً باید به‌گونه‌ای حرف بزنیم که انسان یهودی و مسیحی و با دین و بی‌دین، همه حرف ما را بفهمند، استدلال‌های ما را دقیق ببینند، حرف را کاشف از واقع بدانند، احساس کنند که این حرف کارآمدی لازم را برای نظم‌بخشی، عدالت بخشی و هویت بخشی به جهان را دارد، طبیعتاً از ما پیروی خواهند کرد و از ما خواهند شنید و الا با صرف تحکم و دستور، باید و نباید گفتن، خود دانشمندان خودمان که هیچ، طلبه‌های خودمان را هم نمی‌توانیم همراه کنیم و جلو ببریم. بنابراین این دو مسیر جدی را باید خیلی دقیق و مهم پیگیری کنیم و دوشادوش هم حرکت کنند تا ان شاء الله به قدرتی که لازمه انقلاب اسلامی برسیم.

به‌طور مثال در باب نسبت بین علم و قدرت و جبهه مقاومت، رهبر انقلاب در دیداری که با نخبگان دانشجویی بعد از شهادت سید حسن نصرالله  در تاریخ 11/7/1403 داشتند، گفتند که؛ «ما در عین اینکه در شهادت سید حسن عزادار هستیم، اما این جلسه به‌خاطر اهمیتی که داشت ترک نکردیم و آمدیم که نشان بدهیم چقدر این مسأله بسیار مهم و جدی است.» بعد همان‌جا نکته‌ای فرمودند که؛ «ما اگر در همین فضای امروز از رشد علمی و فناوری بیشتری برخوردار بودیم، وضعیت به اینجا نمی‌رسید و تأثیرگذاری ما در فضای ملی و بین‌المللی بیشتر بود.» آنجا حتی رهبر انقلاب با زبان بی زبانی و یا حتی با زبانی که صریح مطرح می‌کند که ضربه‌هایی که امروز خوردیم، محصول این است که علم را جدی نگرفتیم یا آن رشد و پیشرفت علمی که متناسب با تحولات سریع در دنیا هست را نداشتیم.

در جای دیگری فرمودند: «ما باید تفوّق علمی داشته‌باشیم؛ ما دشمن داریم. دلایلی دارد که حالا جای بحثش اینجا در این جلسه نیست؛ یعنی همه‌ی کشورها، همه‌ی ملّت‌ها، رقبایی، بدخواهانی، دشمنانی دارند، و ما بیشتر از خیلی از کشورهای دیگر. باید با تفوّق علمی بر آنها غلبه پیدا کنیم، کما اینکه اگر در جایی غلبه‌ای هم داشتیم، بر اثر همین تفوّق علمی و فنّاوری بوده. من اینجا یادداشت کرده‌ام که برتری علمی و فنّاوری گاهی می‌تواند دست دشمن را از ضربه وارد کردن به جمعیّت‌های بزرگی مثل غزّه و ضاحیه کوتاه کند. ما اگر چنانچه از لحاظ علمی مثلاً فرض بفرمایید در زمینه‌ی تسلیحات، از این [چیزی] که هستیم مبالغی جلوتر بودیم، یقیناً در اوضاع منطقه اثر می‌گذاشت، و می‌توانست مانع از افروختن این آتش‌های سوزنده‌ی دل‌ها و جان‌ها بشود یا آنها را خاموش کند. حرکت علمی، تفوّق علمی، یک چنین چیزهایی هم دارد.» چقدر صریح و واضح درباره جبهه مقاومت می‌گوید. تنها راه این است که حرکت علمی جامعه را رشد بدهیم.

 یا مثلاً در دیداری که با دانش آموزان و دانشجویان در 12/8/1403 دارند، می‌فرمایند که؛  «این راه و این مسیر از طریق تولید علم و برتری‌های علمی قابل دستیابی هست و ما باید بتوانیم این مسیر را طی کنیم و جلو ببریم.» «شما جوان‌های عزیز، دانش‌آموز، دانشجو، دختر و پسر، در سرتاسر کشور در این زمینه می‌توانید نقش ایفا کنید؛ فکرها را تقویت کنید، دانش‌ها را پیش ببرید؛ بدون علم، بدون تفکّر، بدون نقشه‌ی راه نمی‌شود کار درست انجام داد. ما در بخش‌های مختلف احتیاج به پیشرفت علمی داریم، احتیاج به پیشرفت فنّاوری داریم. البتّه کسانی که با امکانات موجود تلاش کامل خودشان را دارند انجام می‌دهند مشغول کار هستند و در مقابله‌ی با دشمن کوتاه نمی‌آیند و هیچ حرکت دشمن را هم بی‌پاسخ نمی‌گذارند؛ این را مطمئن باشید.»

راه مقابله با دشمن را دوباره بحث علم می‌دانند. ما باید به‌عنوان طلبه و جامعه‌شناس بتوانیم این حرکت رو به جلوی علمی و فناوری را در همه عرصه‌ها، در فضای جامعه تقویت کنیم و آن نهضتی که الان متوقف شده و جاهایی عقبگرد داشته به مسیر صحیح و درست خودش برگردانیم.

تنظیم: بابک شکورزاده

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها