شخصیت و مقام علمی شهید ثانی:
هر صفحهای از تاریخ را ورق بزنیم، شاهد شهادت شهیدی از سلسله روحانیت هستیم که با خون خویش شجره طیبه فقاهت را آبیاری کرده است. زینالدین بن نورالدین علی بن احمد عاملی جُبَعی معروف به شهید ثانی، ازجمله این فقهای شهید هستند. فقیه شهدی که جزء سرمایههای فکری، سیاسی و اجتماعی جهان اسلام محسوب میشوند.
ایشان در ۱۳ شوال ۹۱۱ق در روستای جُبَع در منطقه شیعهنشین جَبَل عامل در لبنان به دنیا آمدند. تحصیلات ابتداییاش را نزد پدر بزرگوارش یعنی شیخ نورالدین علی که از علمای زمانه خویش بود فرا گرفت. عطش علمی که در وجودش نهفته بود باعث شد تا علاوه بر فراگیری مباحث فقهی، به علوم دیگری ازجمله فلسفه، عرفان، طب، نجوم و … هم روی بیاورد. همچنین این عطش باعث شد تا علاوه بر کسب معارف و آموزههای مذهب تشیع، با مسافرتهای متعددش به بسیاری از بلاد اسلامی ازجمله مصر، دمشق، حجاز، بیتالمقدس، عراق، استانبول و… ، از اساتید سایر مذاهب اسلامی نیز استفاده علمی کند.
نتیجه چنین تلاشهای عالمانهای باعث شد تا ایشان فقیهی جامع شوند و در آموزههای مذاهب پنجگانه اسلامی یعنی جعفری، حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی آنچنان مهارت پیدا کنند که علاوه بر تدریس کتب فقهی این مذاهب، طبق مبانی هر یک از آنها فتوا بدهند.
بهبیان دیگر شهید ثانی را میتوان از پیشگامان فقه تطبیقی محسوب کرد. زیرا علاوه بر اینکه از مراجع تقلید بلامنازع شیعه به شمار میرفتند، مردمان سایر مذاهب اسلامی نیز طبق مبانی درون مذهبی خود، پاسخ استفتاءاتشان را از محضر ایشان دریافت میكردند. علاوه بر مقام افتاء بر اساس مذاهب پنجگانه، برای نخستین بار در شهر بعلبک مشغول تدریس فقه تطبیقی شد.
وی در سن ۳۳ سالگی به درجه اجتهاد رسید و حدود 70 اثر در رشتههای مختلف از ایشان به یادگار مانده است. « الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه» یکی از معروفترین این کتابها میباشد. اینکه این کتاب در میان انبوهی از کتب فقهی، یکی از مهمترین متون درسی حوزههای علمیه شیعه محسوب میشود گویای وزانت علمی کتاب و مؤلف آن است.
با نگاه به بیانات بزرگان دینی میتوان به گوشهای از مقام و شخصیت این شهید والامقام پی برد چنانکه مرحوم محمدباقر خوانساری صاحب روضات الجنات، درباره ایشان چنین فرمودهاند: « تاکنون در جمع دانشمندان بزرگ و برجسته شیعه کسی را به یاد ندارم که ازلحاظ شکوه شخصیت، سعهصدر، خوش فهمی، حسن سلیقه، داشتن نظم و برنامه تحصیلی، کثرت اساتید، ظرافت طبع، معنویت سخن و پختگی و بینقص بودن آثار علمی بهپای او برسد، بلکه این استاد بزرگوار در تخلق به اخلاق الهی و قرب منزلت، چنان مینمایاند که تالی تلو معصوم (علیه السلام) است و بلافاصله در رده پس از معصومان (علیه السلام) قرار دارد.» (روضات الجنات، ج3، ص 352 به بعد)
سیاست و حکومت در اندیشه شهید ثانی:
عمده قلمفرساییهایی که در مورد شهید ثانی شده، معطوف به زندگینامه و معرفی آثار علمی ایشان بهویژه آثار فقهی اصولی اوست. اما نوع نگاه شهید ثانی به مسئله سیاست و حکومت ازجمله مباحثی است که کمتر موردتوجه قرارگرفته است.
برای پی بردن به تفکرات سیاسی شهید ثانی باید زمانه او که مصادف با دو حکومت بزرگ اسلامی آن زمان یعنی حکومت شیعی صفویه در ایران و حکومت سنی مذهب عثمانی در بلاد عربی، آشنایی اجمالی داشت. درگیریها و کشمکشهای نظامی و غیرنظامی که بین این دو حکومت صورت میگرفت طبیعتاً باعث میشد تا هرگونه اندیشه و جنبش فکری و مذهبی در بلاد عرب، که بهنوعی به حمایت از صفویه و ترویج تشیع میپرداخت با شدیدترین وجه ممکن سرکوب گردد. اما شهید ثانی در کشاکش این درگیریها، با تکیهبر سلاح راهبردی تقیه به وظایف سیاسی اجتماعی خویش عمل میکرد. ایشان تقاضای شاه صفوی و علمای شیعه ایران را برای سفر به ایران رد کرد و با درایت بینظیرش توانست در سایه دولت عثمانی به وظایف عالمانهاش عمل کرده و حدود هفتاد تألیف ماندگار از خود برجای بگذارد. اما در اواخر عمر شریفشان وقتی ماهیت واقعی شهید ثانی برای دشمنان آشکار شد، برایش محدودیتهایی ایجاد کرده و سرانجام بهطور مظلومانه سر از بدنش جدا کردند و وی را به شهادت رساندند.
در اندیشه شهید ثانی سزاوارترین فرد برای اداره جامعه اسلامی، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است و بعد از ایشان این امر مهم بر عهده امامان معصوم علیهمالسلام قرار دارد. در عصر غیبت نیز حکومت به عهده فقهای جامعالشرایطی که دارای صفاتی چون اجتهاد، مدیریت، حسن تدبیر و آگاه به شرایط زمانه خود باشند قرار دارد.
اگرچه بسیاری از مسلمانان قائل هستند که بر اساس آیه اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم اطاعت از امیر و پادشاه و هر کسی که حکومت به دست او است واجب است و مصداق اولی الامر هستند، اما شهید ثانی پایبند به چنین ادعایی نبود و در رد این نظر چنین میگویند: « در کشورهای اسلامی پادشاهان و حاکمان متعددی حکومت میکنند پس لازمهاش این است که در یک زمان امامان متعددی وجود داشته باشد و نمیتوان یکی از آنها را امام دانست.»(حقایق الایمان، 152)
حکومت مشروع و نامشروع در نگاه شهید ثانی:
شهید ثانی چنین معتقد است که دو نوع حکومت وجود دارد. حکومت مشروع و حکومت نامشروع. ایشان حکومت الهی که به پیامبر گرامی اسلام، ائمه معصومین و فقهای عادل واگذار شده را مشروع میداند. اما حکومتهایی که متکی بر غیر خدا هستند را حکومت جور و حاکم آن را جائر و ستمگر میداند. وی سپس مصادیق حکومتهای مطلوب و مشروع را چنین برمیشمرد:
1-حکومت پیامبر: پیامبر اسلام با به دست آوردن قدرت و نیروی مردمی، دو عمل سیاسی چشمگیر یعنی تشکیل امت و تأسیس دولت انجام دادهاند.
2- حکومت امام: حکومت رهبری سیاسی و پیشوای دینی که در شخص امام جمع میشوند و در انحصار امام معصوم است که منصوب از طرف خدا و رسول میباشد.
3- ولایتفقیه: فقها در عصر غیبت عهدهدار امور عامه و مصالح عمومی مردم و اداره کشور هستند، زیرا آنان از جانب امام معصوم و به نیابت عامه از آن حضرت، انجام این مهم را بر عهده دارند. (حقایق الایمان، 192)
ایشان معتقد است حکومت اسلامی و رهبری سیاسی جامعه که تحت زعامت امامان معصوم و نایبان آنها اداره میگردد دنیوی و اخروی است و هدف آن اصلاح و تأمین معاش و معاد انسان است وی در این خصوص چنین میگوید:« رهبران حکومت در چنین جامعهای حافظان و پاسداران شریعت بوده و به مصالح رهروان این شریعت اعم از مصالح دنیوی و اخروی آگاه و عالم میباشد.» [ حقایق الایمان، ص150]
ولایتفقیه در اندیشه شهید ثانی:
شهید ثانی فقیه جامعالشرایط را امام و رهبر سیاسی میداند و معتقد است همان دلایلی که زعامت سیاسی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام را اثبات کرده، همانها ولایتفقیه در عصر غیبت را به اثبات میرساند و دلایل عقلی و نقلی ولایتفقیه را تشریح کرده است. همچنین ضمن بیان شروط اصلی ولیفقیه یعنی علم و عدالت، اختیارات ولیفقیه را نیز در دو دسته کلی مورد بررسی قرار داده است.
دسته اول: اختیارات اصلی هستند که برخی از آنها به این شرح میباشند:
1-مصالح عامه یعنی حوزه مصلحت عمومی جامعه مسلمین: آنچه مربوط به مصلحت جامعه مسلمین است. حاکم کسی است که مصالح امت به دست او است.[ مسالک الافهام، ج5، ص372]
2-مناصب سهگانه اجرا، قضاوت و افتاء: پیامبر سه منصب دارد، منصب تبلیغ دین و ترویج شعائر اسلامی که با افتاء جلوهگر میشود، امامت و زعامت سیاسی جامعه و هدایت جامعه بهسوی صلاح و قرب پروردگار که در مسائل حکومتی همانند جهاد و تصرف در بیتالمال و غیره تبلور مییابد، ولایت در قضاوت که پیامبر به حل و فصل دعاوی و مرافعات بین افراد میپرداختهاند، بدیهی است امامان معصوم نیز این مناصب را دارند و فقیه جامعالشرائط هم در عصر غیبت بنابر اینکه نایب امام معصوم است دارای مناصب زعامت سیاسی اجتماعی جامعه و قضاوت و افتاء میباشد.[ مسالک الافهام، ج3، ص108]
دسته دوم: اختیارات فرعی
اختیارات فرعی نیز برای فقیه ثابت است اختیاراتی مانند:
- ولایت بر اقامه نماز جمعه در عصر غیبت
- تصرف در سهم امام از خمس
- ولایت برگرفتن زکات و توزیع آن
- ولایت بر ممتنع و غایب
- موقوفات عامه اعم از منقول و غیرمنقول
- تألیف قلوب کفار برای مشارکت آنها در جهاد
- ولایت بر اطفال، سفیهان و دیوانگان.
شهید ثانی با تمامی دلایل و استنادات و استشهادات خود و امثال روایت عمربن حنظله میگوید مردم در مسائل حکومتی و قضایی، بایستی به امام و یا منصوب خاص و یا به نیابت عامه او در عصر غیبت، مراجعه کنند و آنان بر مردم ولایت دارند، اما از مراجعه به حکام و زمامداران دیگر که جائر هستند بسیار پرهیز داده شدهاند و مراجعه به آنان را در صورت وجود فقیه جامعالشرایط، در حد کفر شمردهاند.[ مسالک الافهام، ج13، ص335]