به گزارش رحا مدیا، انجمن حجتیه یکی از سازمانهای مذهبی فرهنگی بود که در سال 1332 شمسی توسط شیخ محمود حلبی با نام اصلیِ محمدتقی قزوینی تأسیس شد. شیخ محمود حلبی از علمای برجسته حوزه علمیه مشهد و شخصیتی شناختهشده در میان محافل مذهبی آن زمان بود. این انجمن در دورانی شکل گرفت که تبلیغات و فعالیتهای گسترده فرقه بهائیت در ایران، نگرانیهای زیادی در میان مسلمانان ایجاد کرده بود. بهائیت که بهعنوان یک جریان مذهبی انحرافی شناخته میشد، توانستهبود در مناطق مختلف ایران، بهویژه در شهرها و روستاها، نفوذ کند و بسیاری را تحتتأثیر قرار دهد. شیخ محمود حلبی با مشاهده این وضعیت، احساس کرد که مبارزهای سازمانیافته برای مقابله با این جریان ضروری است و تصمیم گرفت انجمنی را برای این منظور بنیانگذاری کند.
هدف اصلی انجمن حجتیه مقابله با تبلیغات و گسترش بهائیت بود. این انجمن تلاش داشت با تکیهبر روشهای فرهنگی و عقیدتی، ایمان دینی جامعه شیعه را تقویت کند و با ارائه پاسخهای منطقی و مستدل به شبهات مطرحشده از سوی بهائیان، زمینههای انحراف فکری را از بین ببرد. برای این منظور، اعضای انجمن تحت آموزشهای ویژهای قرار میگرفتند. این آموزشها شامل مباحث کلامی، مبانی اعتقادی، و روشهای مناظره بود تا اعضا بتوانند در محیطهای مختلف، بهویژه میان جوانان و دانشجویان، بهصورت مؤثر با افکار انحرافی مقابله کنند. فعالیتهای انجمن محدود به تبلیغ دین و آموزش عقاید بود و از ورود به هرگونه مسائل سیاسی یا اجتماعی پرهیز میکرد. امامخمینی هم در ابتدا از شیخ محمود حلبی حمایت میکردند.
اساسنامه انجمن حجتیه بر مبنای این رویکرد تدوین شد و بر فعالیتهای غیرسیاسی و صرفاً فرهنگی و دینی تأکید داشت. در این اساسنامه صریحاً ذکر شده بود که اعضای انجمن نباید وارد فعالیتهای سیاسی شوند و باید تمرکز خود را بر مبارزه عقیدتی با جریانهایی مانند بهائیت و تقویت ایمان دینی مردم بگذارند. همین رویکرد غیرسیاسی انجمن که ناشی از اعتقاد بنیانگذاران آن به جدایی دین از سیاست در دوره غیبت بود، در بسیاری از مواقع موجب انتقاد و حتی تقابل با جریانهای انقلابی شد و جایگاه آن را در دوران انقلاب اسلامی به چالش کشید.
در واقع علت اصلی تقابل انجمن حجتیه با جریان انقلاب اسلامی، دیدگاه خاص آنها نسبت به شرایط ظهور امامزمان (عج) و ضرورت عدم دخالت در امور سیاسی بود. اعضای این انجمن معتقد بودند که ایجاد هرگونه حکومت دینی قبل از ظهور امامزمان (عج) مشروعیت ندارد و باید منتظر ظهور ماند.
این تفکر با دیدگاه امامخمینی (ره) که معتقد به تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت بود، در تضاد قرار داشت. علاوه بر این، فعالیتهای غیرسیاسی انجمن حجتیه در دورانی که انقلاب اسلامی بهعنوان یک جنبش اجتماعی سیاسی در حال شکلگیری بود، نوعی انفعال تلقی میشد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این اختلافات تشدید شد. امام خمینی رحمةالله علیه در سخنرانیهای خود، از جریاناتی که به بهانه انتظار ظهور، از مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی شانه خالی میکردند، انتقاد کرد. این انتقادات بههمراه تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی، فعالیتهای انجمن حجتیه را محدودتر کرد.
آیت الله گرامی در خاطرات خود میگوید: «بعد از تبعیدم مناظرات با اعضای انجمن حجتیه داشتم و از همان جا نامهای به امام نوشتم که این افراد انحراف دارند و امام در جواب فرمودند: من از وقتی فهمیدم هیچ کمکی به اینها نکردم؛ این سبب شد تا انجمن به مخالف با من بپردازد.» همچنین در جلد دوم کتاب خاطرات سالهای نجف به نقل از آیت الله محمد رضا رحمت میخوانیم «سالهای اول ورود من به نجف بود؛ شاید یکی دو سال بعد از ورود امام در یک دیدار خصوصی در منزل امام با تعدادی از رفقای مشهد که یکی از آنان سؤال کرد، خانمی 30 هزار تومان وجوه بدهکار بوده است که این وجوه را به آقای شیخ محمود حلبی داده است. امام فرمود: باید مجدداً بپردازد… امام جایز نمیدانست که وجوه به آقای شیخ محمود حلبی که مسئولیت انجمن حجتیه را به عهده داشت داده شود.» این در حالی است که پیش از بروز انحراف در انجمن حجتیه، امام مواضع مثبتی نسبت به آن داشتند، بهگونهای که در پاسخ به استفتای یکی از شاگردان انجمن درباره استفاده از وجوه شرعی برای فعالیتهای ضد بهائی آنها مرقوم فرمود «در صورت لزوم مجازند از ثلث سهم مبارک امام- علیهالسلام- به آنها کمک کنند؛ البته تحت نظارت اشخاص متعهد و اگر جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حلبی- دامتبرکاته- میتوانند، تحت نظارت ایشان وجوه داده شود.» (دایرهالمعارف مصوّر تاریخ زندگی امامخمینی، جعفر شیرعلینیا، ص 425)
سرانجام، این انجمن در سال 1362 رسماً اعلامکرد که فعالیتهای خود را متوقف میکند، اگرچه اعضای آن بهصورت غیررسمی به کار خود ادامه دادند. سید حسن افتخارزاده یکی از اعضای کهنهکار و رهبران انجمن حجتیه بود که پس از حلبی نقش مهمی در اداره انجمن داشت که اخیراً درگذشت. وی که از سال 76 رهبریِ این فرقه را بر عهده گرفت، در سالهای فعالیت این انجمن، نقش مؤثری در سازماندهی و گسترش مباحث فکری و اعتقادی آن داشت. او بهدلیل تسلطش بر مباحث کلامی و عقیدتی و تواناییاش در مناظرات، در مقابله با بهائیت و تبلیغ دیدگاههای انجمن شناخته میشد.
افتخارزاده در راستای همان تفکرات التقاطی، در زمانی که کشورمان در بحبوحهی نبرد با دشمنان خارجی و منافقان داخلی قرار داشت، در نقش اپوزوسیون نظام دست به فعالیتهای ضد انقلابی میزد که در نهایت منجر به تبعیدش به یزد شد، اما این امر هیچ گاه مانع فعالیتهای او نشد و همواره این شبهه را در ذهن مخاطبان پررنگ کرد که انجمن چه عمق نفوذی در بدنهی نظام داشت که دستگاه قضاء این مقدار منفعل در برابر آنها رفتار برخورد کردند؟ او حتی بر خلاف نصّ اساسنامه که درباره عدم اقدام سیاسی بود، فعالیتهای سیاسی خود را شدت بخشید و همین مسئله بهانهای برای انحلال این فرقه یا به تعبیر خودشان تعطیلی انجمن بود.
برخی اندیشمندان معتقدند «انجمن حجتیه یکسری نقاط قوت دارد که یکی از آنها نفاق است و همین نفاق آنها را سر پا نگه داشته است. اعضای انجمن از رهبری نظام با عنوان مقام معظم رهبری یاد میکنند و خود را انقلابی نشان میدهند و معتقدند منافقین از کفار بدتر هستند.» (حجتالاسلام امیننیا، نشست «ناگفتههایی از انجمن حجتیه»، مؤسسه راهبردی حق پژوهی»، 1402/05/01) این در حالی است که امامخمینی در پیامی که به فقهای شورای نگهبان از ورود نیروهای انجمن به ارکان اجرایی هشدار دادند و گفتند: «حواستان را جمع کنید که نکند یکمرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیهایها همه چیزتان را نابود کردهاند. من به شما آقایان علاقهمندم ولی لازم میدانم گاهی که مسئلهای را میبینم تذکر دهم.» (67/03/01)