مردم‌سالاری دینی؛ پایانی بر نظریه‌های حداقل‌گرایانه

در نظام جمهوری اسلامی ایران، انتخابات امری اساسی است که هم مسئولان کشور و هم مردم همواره بدان باور داشته اند و فرآیند انتخاب کارگزاران اصلی کشور را از همین مجرا انجام داده و می‌دهند.
نظام‌های سیاسی از گذشته تا به‌ حال در اشکال گوناگون با مردم سر و کار داشته و دارند اما؛ نگاه آن‌ها در این باره که “نقش آفرینی مردم در نظام سیاسی چگونه و با چه کیفیتی باید باشد؟” متفاوت بوده و هست.
برای نمونه از نخستین ارتباطات مردم با حاکمان، اخذ مالیات، خراج گرفتن و موضوعات امنیتی بوده است، یعنی حاکمان و به‌ تعبیر امروزی دولت‌هایی که وجود داشتند، انتظارشان از مردم این بود که مالیات خوب و به‌ موقع بدهند و مردم از آنان انتظار داشتند که امنیت آن‌ها تأمین شود و در سایر امور حاکمان و دولت‌ها توجهی به دیگر موضوعات نداشتند و با رویکرد حداقل‎گرایی، نقشی در حکمرانی و نظام سیاسی برای مردم، قائل نبودند.
با تأمل در تاریخ می‌بینیم، آنچه که پیش از انقلاب اسلامی در ایران جاری است، همین رویکرد حداقل‌گرایی است؛ برای نمونه در دوران مشروطه اعتراضاتی صورت گرفت و کشور دارای مجلس شد و عدلیه شکل گرفت اما بلافاصله همان حکومتِ استبدادی در قالبی جدید ادامه پیدا کرد و خواست واقعی مردم از مشروطیت محقق نشد!
در عصر پهلوی نیز می بینیم که دولتی دست‌نشانده بر سر کار است که هیچ‌گاه به خواست مردم گردن نمی‌نهد و اگر مجلسی وجود دارد و شکلی از انتخابات را برگزار می‌کند، درصدد است تا آنچه را که موردنظر خودش است و نمایندگانی که مطلوب خودش می باشد را از صندوق‌های رأی بیرون بیاورد!

در خاطرات بسیاری از مسئولان وقت رژیم طاغوتیِ پهلوی که بعد از انقلاب منتشر شد نیز می‌بینیم که عموماً انتخابات وسیله‌ای بوده است برای اینکه افرادِ مورد نظر شاه از صندوق‌های رأی بیرون بیایند، خاطرات علَم و دیگر مسئولانِ آن رژیم در همین زمینه، گویاست که هم در زمان پهلوی پدر و هم پهلوی پسر، مجالس چگونه با “انتخابات‌های نمایشی” شکل می‌گرفتند!

اما آنچه که در ایرانِ بعد از انقلاب اسلامی و در قالب نظام مردم‌سالاری دینی عینیت یافته، در جریان است و بارها تجربه شده است، دخالت حداکثری مردم در سیاست و به ویژه نقش‌آفرینی گسترده در فرآیند انتخابات است.
نظام مردم سالاری دینی، نظامی است که در ادارۀ کشور به مردم متکی می باشد و بر اساس مبانی اسلامی و دینی شکل گرفته است؛ که به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی این دو بُعد، نشان دهندۀ یک حقیقت واحد هستند، یعنی نه مردم سالاری از دینی بودن نظام جداست و نه برعکسِ آن.

در تعریف مردم‌سالاری دینی و نقش مردم در آن، رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال 1398 می‌فرمایند؛ “اینکه تعیین نظام، با رأی مردم است، یعنی مردم در تعیین نظام سیاسی خودشان مشارکت داشته باشند. این‌طور نباشد که ما مانند گذشته یک اسمی را داشته باشیم و مردم خدای نکرده هیچ نقشی نداشته باشند، از روزی که همه‌پرسی جمهوری اسلامی برگزار شد و امام(ره) تأکید داشتند که حتماً این همه‌پرسی برگزار شود، گام اول در تحقق مردم‌سالاری دینی برداشته شد در حالی که ممکن بود سال‌ها کشور با همان ضرورت‌های اولیه اداره شود و تدوین قانون اساسی و تأیید نظام سیاسی به سال‌های بعد واگذار گردد، ولی حضرت امام تأکید داشتند هرچه زودتر این کار با حضور مردم انجام پذیرد، بیش از 98 درصد مردم در همه‌پرسی نظام سیاسی شرکت کردند و این یعنی ابراز علاقه مردم به نظام سیاسی جدید، یعنی نظام سیاسی حادث شده بعد از انقلاب به مردم متکی است”
ایشان در همان زمان جهت تبیین دقیق‌تر نقش مردم در نظام مردم‌سالاری دینی می‌فرمایند؛ “با رأی مردم، قوه مقننه و اجرائیه، شوراهای گوناگون و خبرگان رهبری، همه از طریق انتخابات محقق شده و این یعنی اینکه مردم انتخاب می‌کنند و اداره کشور توسط مردم صورت می گیرد و معنای حکومت مردمی این است”
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز در دو اصل بنیادین ششم و هفتم، همین فرمایش رهبر انقلاب را مقرر نموده است؛ در اصل ششم اشاره شده که امور کشور باید به اتکای آرای عمومی اداره گردد و آرای عمومی یعنی نقش و حضور مردم، یعنی همان مردم‌سالاری که از طریق انتخابات محقق می گردد.
اصل هفتم نیز در ضمنِ آیۀ شریفۀ “وَ امرَهم شوری بَینهم” تأکید می‌کند که “مردم” از ارکان مهم تصمیم‌گیری در ادارۀ امور کشور هستند.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

لینک کوتاه: