یادداشت؛

مسئولیت‌گریزی و فتنه 1401

برای آنکه زن از هویت ساقط بشود، باید عریان می‌شد. عریان‌شدن زنان یک مفهوم بیشتر نداشت؛ «دسترسی به همه‌چیز آسان است!». این عبارت، آغازی برای اسارت انسانیت و زنانگی با پوششی از «رفاه‌زدگی» در جامعه بود. رفاهی که باید با عبور از تقدس زن، همه‌چیز را پشت سرش قرار می‌داد.

رحا مدیا | علی‌عسگری، پژوهشگر علوم‌ اجتماعی

مربی فوتبالی را در نظر بگیرید که بعد از باخت، حاضر به مصاحبه نمی‌شود و در کنفرانس خبری پس از مسابقه، هیچ مسئولیتی را در قبال شکست تیمش قبول نمی‌کند. شانه خالی کردن از مسئولیتی که بر گردن افراد یک جامعه هست، به‌ مراتب می‌تواند نتایج دهشتناک‌تری از بی‌مسئولیتی یک مربی فوتبال داشته‌باشد. شاید هرج و مرج اجتماعی و سلیقه محوری در بیرون از فضای خانه از معضلات این بی‌مسئولیتی باشد؛ اما سؤال اینجاست که بی‌مسئولیتی اجتماعی چه زمان و از کجا شروع شد؟

بعد از انقلاب صنعتی در اروپا و اصالت یافتن نگاه صنعتی به طبیعت، همه‌چیز معطوف به استفاده‌ ابزاری از انسان به‌عنوان نیروی کار صرف، در جهت افزایش ثروت در طبقه‌ مترف جامعه و انحصاری شدن نهاد قدرت در دست تعدادی سرمایه‌دار شد؛ تا جایی که شرکت‌های تجاری وابسته به نهادهای اقتصادی صهیونیستی و یهودی‌الاصل در اروپا سال به سال با ایده‌هایی جدید، در صدد بازارگرمی برای کالاهای خود با شگردهای تبلیغاتی برآمدند.

شاید یکی از مهم‌ترین شگردهای تبلیغاتی قرن اخیر را، استفاده از زنان توسط «ادوارد برنیز» برای فروش سیگارهایش، دانست. اتفاقی که به مثابه جرقه‌ای برای ایجاد گروه‌های فمینیست بدل شد تا پس از آن، زن از هویت کریمانه به هویتی ذلیلانه و ابزاری برسد.

این سیر نزولی به‌سادگی محقق نشد؛ چراکه انسان فطرت محور هرچند دل به برخی از تمایلات حیوانی و غریزی می‌سپرد، اما هنوز خود را در قبال رشد صفات اخلاقی «مسئول» می‌دانست. صفاتی که ابتدا در خانواده به فرزندان آموزش داده می‌شد و سپس در مدارس نهادینه می‌گردید و با دوستان به اشتراک گذاشته می‌شد، با ابزار شدن زن و استفاده از او به‌عنوان نیروی کار ارزان و ابزار تبلیغاتی، کم کم مغفول واقع شد.

علت این غفلت و «بی‌تفاوتی» چه بود؟

برای آنکه زن از هویت ساقط بشود، باید عریان می‌شد. عریان شدن زنان یک مفهوم بیشتر نداشت و آن یعنی؛ «دیگر دسترسی به همه‌چیز آسان است!». این عبارت، آغازی برای اسارت انسانیت و زنانگی با پوششی از «رفاه‌زدگی» در جامعه بود. رفاهی که باید با عبور از تقدس زن، همه‌چیز را پشت سرش قرار می‌داد تا دیگر هیچ انسانی خود را در قبال مهم‌ترین عنصر بازدارنده یعنی اخلاق، مسئول نداند! به‌عبارتی دیگر برهنگی زنان بهترین راه حلی بود که سرمایه‌داران برای متناسب‌سازی انسان مدرن ابزاری با لذت‌گرایی، یافته‌بودند.

برهنگی و تنانگی هرچند در ترویج نگاه سطحی به زن و کمک به نظام سرمایه‌داری، روشی اثرگذار بود؛ اما بستر وسیعی را برای هویت‌زدایی از جامعه به ویژه تخریب هویت زنان فراهم آورد. انسان بی‌هویت، در زندگی دل به اهدافی می‌بندد که نه‌تنها موجب ترقی او نیست، بلکه مقوّم زیست حیوانی اوست.

زن برهنه به‌عنوان تجسم و قله‌ لذت‌گرایی در غرب، بیشتر خط قرمزها را گذراند که اصلی‌ترین آن استحکام بنیان‌های خانواده بود. دقیقاً جایی که فرزندان و آینده‌سازان یک کشور باید جامعه‌پذیری و مسئولیت‌پذیری را درک می‌کردند، رو به زوال نهاد.

عریان شدن حیوانیت و تمرکز بر معنای غلط از آزادی سبب شد تا اهداف متعالی جامعه انسانی، به‌سوی اهداف سطحی سوق پیدا کند و رسیدن به تمایلات شخصی، قانون‌پذیری را به امری تصنعی تبدیل سازد. به تعبیر دیگر یک آنارشیسمِ مقدماتی، کافی بود تا چیزی به‌عنوان جامعه و مسئولیت متقابل در آن به نیستی برود.

در طرف دیگر، نسبی خواندن حقیقت و سکولاریزه شدن دینداران جامعه، بر اولویت داشتن سلایق فردی مهر تأییدی زد تا لیبرالیسم به‌عنوان یک الگوی طراز برای زندگی در جوامع تحت سلطه، مشروعیت پیدا کند. حال همه باید در قبال هویت خود «بی‌تفاوت» می‌شدند و این یعنی آغازی بر شانه خالی کردن مردم یک جامعه از تمامی مسئولیت‌های اجتماعی و قانون‌گرایی‌ها!

بی‌مسئولیتی، بی‌تفاوتی و در یک‌کلمه «سلیقه محوری مطلق» آن هم در زیست اجتماعی، دامن زدن به ظلم، فسق و منکرات اجتماعی را پدید می‌آورد. عواملی که شهید مطهری آنها را از موجب فروپاشی یک تمدن می‌دانست.

غرب‌شناسان هرچند پست مدرنیسم را نگاهی منتقدانه به عصر مدرن می‌خوانند؛ ولی به نظر پست مدرنیسم اوج هدفی بود که غرب با ابزاری خواندن انسان آن را رقم زد. گویا همه‌چیز مرحله به مرحله پیش رفته‌بود. اول انسان را از هویت روحانی خود جدا ساختند و بعد با نسبی خواندن حقیقت، دین و شریعتش را نسبت به هنجارشکنی‌ها خنثی کرده و در نهایت انسان را به ورطه حیوانیت مدرن و آزادی مطلق کشاندند تا همه‌چیز فقط برای اقلیتی پول پرست باقی بماند.

امروزه بی‌هویت ساختن انسان‌ها توسط نهاد نوظهور رسانه، کار سختی نیست. کافی است او تعیین کند که ماهیت حق و باطل چیست؛ سپس مسخ شدگان، خود به آن جامه‌ وجود می‌بخشند.

فتنه‌ای که در سال 1401 رقم خورد، نتیجه‌ هویت‌زدایی بود که سال‌ها در ایران بر روی آن کار شده بود. تقلید از نسخه‌های غلط اقتصادی و آموزشی توسط رژیم ستم‌شاهی و مع‌الاسف استمرار آن توسط برخی از دولتمردان جمهوری اسلامی، باعث شد تا انسان مدرن یا به تعبیر درست، شبه مدرن در ایران رشد یابد و بدین سبب مسئولیت‌گریزی به‌عنوان امری عادی و سلیقه‌ای روایت گردد. روایتی که اگر با تبیین درست از انسان و ابعاد وجودی او مواجه نشود، انحطاط تمدن ایرانی و اسلامی را پیش از تشکیل دولتی اسلامی، رقم خواهد زد.

صفحه‌ی یادداشت‌ نویسندگان رحا

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مسئولیت‌گریزی در فتنه

لینک کوتاه: