نگاهی جامعه‌شناختی به حادثه عاشورا؛

مقدمه‌ای بر مصیبتی بزرگ

حکمرانی افرادی که سنت و سیره‌ رسول گرامی اسلام را به فراموشی سپرده‌ بودند و از طرفی سعی در احیای گسترده‌ رسوم جاهلی داشتند سبب شد تا نسل جدید و تازه متولد شده‌ جزیرةالعرب با روایتی دروغین از حکومت نبوی مواجه شود. حکومتی که گویا مشکلی با تبرج و حکومت حاکمان دنیا پرست نداشته‌ است!

رحا مدیا | علی‌ عسگری، پژوهشگر علوم اجتماعی 

یکی از موضوعاتی که در ایام عزاداری حضرت سید الشهدا(ع) توسط سخنرانان مورد بررسی و سؤال قرار می‌گیرد، چرایی شهادت امام‌حسین(ع) به‌دست افرادی است که خود، ایشان را به کوفه برای تشکیل جامعه‌ دینی و حکومتی حق فراخوانده بودند؟

برای پاسخ به این سؤال شاید نیازمند تحلیل موشکافانه‌ی اتفاقاتی باشیم که 50 سال قبل از عاشورای سال 61 رقم خوده است.

از مهم‌ترین اتفاقاتی که می‌توان به‌عنوان سبب برای واقعه‌ عاشورا نام برد، سقیفه است. رویدادی که تمامی قدرت دینی برای احقاق حاکمیت آن را به‌دست افرادی سپرد که هیچ سنخیت و اعتقادی به بنیان‌های جامعه‌ توحیدی نبی مکرم اسلام (ص) نداشتند.

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در سخنان عاشورای سال 1355 ه‌.‌ش، اختلاف طبقاتی و نبود عدل و تساوی بین افراد جامعه را یکی از مهم‌ترین علل بعثت انبیاء و رسالت ایشان برای برقراری عدالت و از بین بردن اختلاف طبقاتی دانستند. (خون آورد/ص 22)

زین‌رو باید گفت اگر سقیفه بازگشت به جامعه‌ جاهلی است و اختلاف طبقاتی و ضد عدل بودن از ویژگی‌های جامعه‌ جاهلی بود، بنابراین توانسته بودند مدیریت و رویکرد زندگی سیاسی و اجتماعی مسلمین را به کلی تغییر دهند تا اثری از سنت‌های جامعه‌ توحیدی باقی نباشد.

حکمرانی افرادی که سنت و سیره‌ رسول گرامی اسلام را به فراموشی سپرده‌بودند و از طرفی سعی در احیای گسترده‌ رسوم جاهلی داشتند سبب شد تا نسل جدید و تازه متولد شده‌ جزیرةالعرب با روایتی دروغین از حکومت نبوی مواجه شود. حکومتی که گویا مشکلی با تبرج و حکومت حاکمان دنیا پرست نداشته‌است!

عمق تحریف خلافت اسلامی آنجا است که مردم برای رهایی از تبعیض‌ها و اختلافات طبقاتی دست به‌دامن عدل علوی (ع) می‌شوند اما یک مانع بزرگ بر سر راه حکومت امیرالمؤمنین (ع) موجب شد تا ایشان با سه جنگ پیاپی و قبول حکمیت روبه‌رو شوند.

اگر بپرسیم که چگونه و به یک‌باره افرادی که خواهان عدالت علوی بودند، برای تحقق آن، مانع تراشی کردند؟ باید پاسخ داد که رفتار و سیاست‌ها تبعیض‌آمیز حکمرانان در سی‌سال حکومت به‌راحتی قابل‌تغییر نبوده است و مطمئناً تعداد زیادی از اشراف با آن مبارزه خواهند کرد؛ اما در جریان حکمیت و تحمیل آن بر حضرت امیر(ع) فقط اشراف دخیل نبودند، بلکه عده‌ای از طبقه به ظاهر مستضعف نیز در آن ماجرا مشاهده می‌شوند.

یکی از خصوصیات بارز حکومت مستکبران بر مستضعفان یا به‌عبارتی جامعه‌ جاهلی، کمرنگ شدن عقلانیت اجتماعی است. عقلانیتی که در آن، تحقیر و برده شدن یک ناهنجار و ضد فرهنگ است ولی به‌سبب تطمیع و نگاه ابزاری به دیگر انسان‌ها بر‌اساس رویکردهای انحصارطلبانه و قدرت‌مدارانه، نابود می‌شود تا دیگر کسی جرأت قیام علیه استبداد را نداشته‌باشد. به‌عبارت دیگر، عزتمندی هرچند زیبا باشد ولی به سبب هزینه‌های زیادی که برای دستیافتن به آن وجود دارد، کسی را به قیام علیه ظلم متمایل نمی‌کند. این نتیجه اختلاف طبقاتی حاصل از حکومت مستکبرین بر مستضعفین است. حکومتی که یک طرف آن را جاهلان سردمداری می‌کنند و طرف دیگرش را عاقلان دهر!

زین‌رو خوی ثروت‌اندوزی و حکومت اربابان قدرت و مکنت با نام حکومت رسول‌الله(ص) توسط غاصبان حق، آن‌قدر مؤثر بود که بتواند رفتار عدالتمندانه امیر مؤمنان(ع) را با اختلال جدی مواجه کند.

کنش‌های جهالت‌آلود و شناخت نادرست و ناکافی از صحنه مبارزه استکبار و استضعاف به‌قدری فضا را برای تشخیص حق از باطل، غبار‌آلود ساخت که معاویه صلح‌طلب می‌شود و امام مجتبی(ع) جنگ‌طلب! جایی که استکبار بتواند با دو عنصر تطمیع و شایعه، اسب چموش قدرت را رام کند، دیگر اثری از رشد عقلانیت به‌چشم نمی‌آید.

نسل جدیدی که معاویه را صلح‌طلب می‌شناسد و از سویی در میان کوچه‌های عراق، استقامت امام‌حسن(ع) را ذلت‌مندانه روایت می‌کند، بی‌شک با قیام امام حسین(ع) سر دوستی و سازش نخواهد داشت، حتی اگر یک فاسق به فسق بیِّن و آشکار، عنان حکومت جامعه‌ مسلمین را به‌دست گیرد. بی‌گمان در چنین جامعه‌ای که طعم شیرین عافیت‌طلبی زیر پرچم شهوت و شهرت‌طلبی، قیام امام‌حسین(ع) ضد وحدت قرائت می‌شود و آماده‌سازی جبهه‌ حق برای جنگ با کفر تشتت و افتراق امت اسلامی خوانده می‌شود. (دو امام مجاهد / سید علی خامنه‌ای) نمی‌تواند خواص را نیز با خود همراه کند؛ زیرا خواص در صحنه‌ای که مردم روایت عاقلانه از جنگ با یزید داشته‌باشند، عَلَم قیام را بلند می‌کنند نه آنجا که جز عده‌ای اندک، همگی ندای خروج از دین و سنت پیامبر(ص) را فریاد می‌زنند! بدین سبب از نگاه خواص جامعه‌، قیام حسینی(ع) بر خلاف مصلحت مسلمین دانسته شد و برخی پا را فراتر نهاده و نسبت به خود‌کشی به امام معصوم دادند.

با این حال جامعه‌ زمان امام‌حسین(ع) و قبل‌تر امام‌حسن(ع)، تربیت یافته‌ افکار و اندیشه‌هایی بود که حکومت اصحاب ثروت را منافی آرمان‌های جامعه‌ی توحیدی حضرت رسول (ص) ندانسته و قیام علیه آن را در تضاد با مصالح اجتماعی مسلمین و از سویی دیگر در تعارض با منافع سودجویانه‌ ثروتمندان می‌دانست.

سؤال این است: مصلحتی که تن به تحریف و نابودی سیره‌ واقعی رسول خدا(ص) می‌دهد و منافع یزیدیان را تأمین می‌کند و با میدان دادن به ابن‌زیاد، قیام علیه او را خودکشی تلقی می‌کند، از کجا آمده است؟ آیا جز این است که ناتوانی در شناخت حق و مسیر آن، واقع‌نمایی مصالح را دچار اشکال کرده تا ولی خدا با تعداد کمی از روشن ضمیران به مبارزه با جهل برود؟ آیا جز این است که چنین مصلحت سنجی‌های غیر واقعی حاصل از حکومت مستکبرین بر مستضعفین است؟

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

لینک کوتاه: