گونه‌شناسیِ فهم از اسلام

در طول چهارده قرنِ گذشته، همواره گونه‌شناسی‌ هایِ مختلفی از “اسلام‌شناسی” وجود داشته که با نگاه‌های مختلف، باعث ظهور و بروز کنش‌های سیاسی – اجتماعیِ گوناگونی شده است؛ که در این نوشتار، به چهار گونه از آن اشاره می شود.

الف) اسلام‌شناسی ظاهری

یک نوع از اسلام شناسی، “اسلامشناسی ظاهری” است و مربوط به کسانی می‌شود که اسیر ظاهر الفاظ کتاب (قرآن) و سنت‌اند، یا به تعبیری اندیشه‌شان از حد مفهوم ظواهر الفاظ فراتر نرفته است. این دسته، بسیار سطحی و متحجر فکر می‌کنند، متحجرانه می‌فهمند و بُرد فهم و اندیشه‌شان در رویارویی با نصوص کتاب و سنت کوتاه است.

این جماعت در تاریخ اسلام بر حسب قرون مختلف، عناوین مختلفی مانند «ظاهریون و اخباریون» یا امروزه «نواخباریون» لقب گرفته‌اند. اینها کسانی‌اند که می‌گویند باید به ظواهر قرآن و حدیث متعبّد باشیم و در فهم قرآن و حدیث همچنان “مُلا لغتی” باشیم تا مبادا ذره‌ای از اصل اسلام تخلف کرده باشیم!

صادقانه باید گفت که بسیاری از افراد این گروه، واقعاً از اعماق جان و قلبشان به اسلام عشق می‌ورزند و این مقیّد بودن آنها به اینکه از ظواهر قرآن و حدیث، که یک سر سوزن این طرف و آن طرف نروند، از روی احساس تعهد دینی است، ولی عیب کارشان این است که برداشت آن ها از اسلام، هرگز نمی‌تواند پاسخگوی مسائل فرد و جامعه در طول قرن‌ها و در عرض جغرافیاییِ بشری باشد.

ب) اسلام شناسیِ قیاسی

گونه‌ای دیگر از اسلام‌شناسی وجود دارد که به آن “اسلام شناسی قیاسی” گویند؛ این نوع فهم از اسلام، مختص کسانی است که از روی استحسان، رأی و قیاس با نصوص اسلامی روبه‌رو شده‌اند.

از اواسط قرن اول یا ابتدای قرن دوم، این افراد و گروه‌ها پیدا شدند، که به آن‌ها اصحاب رأی و قیاس گفته می‌شد. هرچند در میان این گروه افراد باورمند به اسلام پاک‌نیت و با ایمان فراوان وجود داشت اما زُهد و عبادت و تقوای ایشان بر همان مبنای نادرست و برداشت ذهنی قبلی‌شان از اسلام بود.

یک نوع برداشت صوفی‌گری و خانقاه نشین، متواضع، حصير نشین و خاک نشین، با محبت و باصفا که به رأی و قیاس منجر می شد؛ یعنی یک نگرش و اندیشۀ صوفی مآبانۀ خانقاهی که با همین عینک به قرآن و حدیث می‌نگریست!

ج) اسلام شناسیِ ترکیبی یا التقاطی

با عبور از گونه‌هایِ “اسلام شناسی ظاهری” و “اسلام شناسی قیاسی” به گونه‌ای دیگر از اسلام شناسی می رسیم که ضمنِ مواجهه با دنیای مدرن، بسیار قوت گرفت و از خوانش‌های اسلامی قرار گرفت. این خوانش “اسلام شناسی ترکیبی یا التقاطی” است که برداشتی ترکیبی و تلفیقی از اسلام با دیگر مکاتب یا ادیان می باشد!

جریان فکری و صاحبان این نوع اندیشه، پیش‌تر متاثر از جریان‌ها و مکاتب دیگر همانند مارکسیسم، لیبرالیسم، اگزیستانسیالیسم و… یا متأثر از دیگر ادیان، همانند مسیحیت، یهود، بودیسم و… بوده و سپس پیِ کتاب، سنت، آیات و روایات آمده‌اند و دنبال آن هستند تا برای افکار و آرای خود تأیید، تصدیق و پشتوانه‌ای از کتاب و سنت بیابند!

از همین رو این جماعت در پی آن هستند تا چند آیه از قرآن و تعدادی حدیث پیدا ‌کنند تا نشان دهند که اسلام، اندیشۀ آنان را پذیرفته است! این جماعت در حقیقت آراء، اندیشه‌ها، افکار و عقایدِ بیگانه از اسلام را اصل قرار می‌دهند و می‌کوشند تا آیات قرآن و احادیث را با آن تطبیق و هماهنگ سازند!

د) اسلام شناسیِ ناب و اجتهادی

در ادامۀ بررسی گونه‌شناسیِ انواعِ اسلام شناسی‌ها به نوع دیگری از نگرش به اسلام می‌رسیم که بر مبنای روش اجتهادیِ صحیح، اصولی و برخورداری از صلاحیت اخلاقی و بدون تحمیل پیش‌فرض‌ها از منابع چهارگانۀ دین یعنی قرآن، سنت، عقل و اجماع فقهای دین به دست می آید.

این نوع فهم از اسلام، “اسلام شناسی اصیل” است که انسان صاحب اجتهاد، با اعتقاد به اینکه قرآن کلام خداست و با بهره‌گیری از سنت معتبر رسول خدا و ائمه علیهم السلام به دست می‌آورد. برخلاف خوانش های ناقصِ ظاهری، قیاسی و التقاطی، این خوانش و برداشت از اسلام، نـه متحجرانه است، نه التقاطی، نه متأثر از مکاتب و اندیشه‌های بیگانه و نه برگرفته از خرافات.

نگرش “اسلام‌شناسی ناب و اجتهادی”، دچار انحراف اندیشه‌های التقاطی و انفعال روشن فکری نشده و یک نوع اسلام شناسیِ خالص و مجتهدانه را ارائه داده که همیشه پویا و در حال حرکت می‌باشد.

حضرت امام خمینی(ره)، بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی در حرکت انقلابی خود، احیاگر همین نگرش ناب از اسلام بود که به خاطر پویاییِ این نگرش در موقعیت‌های مختلف، ابعاد این اندیشه به منصه ظهور ‌رسید. مسلماً در میان انواع خوانش ها از اسلام، این نگرش اسلام‌شناسی ناب و اجتهادی است که می تواند در برهه‌های مختلف زمانی و مکانی، نیازهای فردی و اجتماعی بشر را پاسخگو باشد.

 

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

لینک کوتاه: