در بازخوانی سیرۀ شهید آیتالله سیدحسن مدرس، جملهای بیش از هر چیز جلوهگر است:
«تدریس را کار اصلی خود، و سیاست را کار دوم خود میدانم.» این جمله که ریشه در نگاه عقلمحور و مسئولیتگرای او به دین دارد، امروز معنایی اجتماعیتر از همیشه یافته است؛ بهویژه برای طلاب و حوزویانی که در سالهای اخیر، با ورود گستردهتر به عرصههای اجرایی و سیاسی، از متن علمی و معرفتی حوزه فاصله گرفتهاند. تحلیلگران حوزه و اندیشه معتقدند مدرس، سیاست را نه در جایگاه قدرت، بلکه در جایگاه خدمت میدید؛ از این رو، «حضور سیاسی» را محصول طبیعی «فکر علمی» میدانست.
به تعبیر آنان، برای مدرس، علم مبنا و سیاست فرع بود؛ اما در روند امروز حوزه، گاه این نسبت معکوس شده است. جریان پررنگ کنشهای سیاسی در میان طلاب، به باور برخی پژوهشگران، اگر بیپشتوانۀ مطالعات علمی و فلسفیِ مداوم باشد، حوزه را از نقش تاریخیاش در تولید معنا و تئوری فاصله میدهد. در چنین شرایطی، یادآوری نگرش مدرس، نوعی بازگشت به «اصالت تدریس» است؛ همان بنیانی که از نظر او بدون آن، سیاست به شعار بدل میشود. مدرس با حضور در مجلس، تبلور «عالمِ عامل» بود؛ چهرهای که سیاستش از حجره آغاز میشد، نه از منبر قدرت. اندیشۀ او امروز میتواند الگوی تازهای برای سامانِ نسبت «علم و عمل اجتماعی» در میان روحانیون باشد؛ الگویی که تأکید میکند هر حرکت سیاسی، پیش از هر چیز باید ریشه در آموزش فکری، تهذیب و خودآگاهی علمی داشته باشد. در شرایط کنونی که جامعه از حوزه انتظار تحلیل و راهبری فرهنگی دارد، بازخوانی جمله مدرس، نوعی هشدار آرام است؛ هشدار به اینکه اگر علم، کار دوم شود، سیاست نیز دیر یا زود به کار بیریشه تبدیل خواهد شد.



