یادداشت؛

فرجام هویت در بهشت مکانیکی غرب

بهشت دنیای مدرن، برای آنکه خود را ایده‌ی برتر زیست انسان، در عصر جدید معرفی بکند، ناچار بود تا هویت متعالی انسان را نادیده بگیرد و جلوه‌ای ماشینی از او خلق کند. طبیعی است که برای انسان مکانیکی، بهشت وحیانی و متعالی بی‌معنا بود و تنها راه‌حل، ایجاد بهشتی بود که یکی از مهم‌ترین لوازم آن دست و پنجه نرم کردن با محدودیت‌های روزمره شمرده می‌شد.

رحا مدیا | علی‌عسگری، پژوهشگر علوم‌اجتماعی

کودکی را تصور کنید که به اسباب‌بازی‌هایش وابسته است و برای از دست ندادن‌شان، خودش را به زحمت می‌اندازد و یا حاضر است بر خلاف میل خود به امر و نهی بزرگ‌تر‌هایش گوش فرا دهد تا هم اسباب‌بازی‌های دیگری جایزه بگیرد و هم قبلی‌ها را از دست ندهد‌. استادی داشتیم که می‌گفت؛ وقتی سن‌مان بیشتر بشود، اسباب‌بازی‌های ما هم بزرگ‌تر می‌شوند. با این حساب احساس می‌کنم که حکایت امروزمان با جهان مدرن، بی‌شباهت به حکایت کودک و اسباب‌بازی‌هایش نباشد.

دنیای مدرن، جهانی را برای انسان به تصویر کشید که ابتدا می‌خواست بهشت فرازمینی را بدون هیچ زحمتی در این دنیای محدود برایش بسازد تا خود را درگیر اخلاق‌مداری و تقیدات متافیزیکی نکند؛ اما هر چه بیشتر از ساخت بهشت زمینی و محدودِ مدرن گذر کردیم، با انسانی مواجه شدیم که نه‌تنها در بهشت مکانیکی‌اش، به خواسته‌های مطلوب خود نمی‌رسد، بلکه احساس آزادی و سرخوشی اولیه‌ی حیات او را نیز ندارد.

بهشت دنیای مدرن، برای آنکه خود را ایده‌ی برتر زیست انسان، در عصر جدید معرفی بکند، ناچار بود تا هویت متعالی انسان را نادیده بگیرد و جلوه‌ای ماشینی از او خلق کند. طبیعی است که برای انسان مکانیکی، بهشت وحیانی و متعالی بی‌معنا بود و تنها راه‌حل، ایجاد بهشتی بود که یکی از مهم‌ترین لوازم آن دست و پنجه نرم کردن با محدودیت‌های روزمره شمرده می‌شد.

محدودیت در بهشت مدرن، مهم‌ترین چالشی بود که می‌توانست ایده‌ی برتر عصر جدید را به‌زودی با ناکامی مواجه کند، چرا که انسان، بهشت را می‌خواست تا آزادانه به خوشبختی برسد، ولی محدودیت چنین اجازه‌ای به او نمی‌داد تا به آرزویش برسد؛ زین رو سازندگان این بهشت برین، معانی فطرت‌پایه‌ای همچون آزادی، انسانیت، زنانگی، حق و غیره را با جلوه‌ای غریزه بنیاد که متناسب با انسان مکانیکی است ترجمه و تفسیر کردند.

تئوریزه کردن رویکرد تک‌وجهی و ناقص به معانی فطرت‌پایه، توسط نهاد علم غربی سبب شد تا باورمند انسان به زندگی ماشینی رشد یافته و این اندیشه پدید آید؛ که مگر زندگی بدون ابزار و تکنولوژی و یا بدون نوع خاصی از سبک زندگی در بهشت مدرن، امکان‌پذیر است؟!

همین سؤال کافی بود تا وابستگی انسان به ابزارهای مدرن و بهشت مکانیکی‌اش، امری عادی نشان داده شود. انسان رفته رفته میان خود و ابزار‌ها‌ی مدرن فاصله‌ای ندید، گویی بهشت غرب، بین انسان و تکنولوژی روزی اتحادی حقیقی برقرار کرده باشد؛ اما این فقط قسمتی از ماجرای انسان و بهشت مدرن او بود. قسمت دیگر بهشت غرب همان چیزی بود که امام‌خمینی(ره) آن را دید و دیگران ندیدند. یعنی، هویت از دست رفته‌ی انسان! هویتی که نبودنش سرکشی، طغیان، جرم، گناه، فساد و هزار جور محدودیتی را نتیجه می‌داد که با بهشتی نامیدن جهان مدرن، سازگار نبود!

هویت از دست رفته‌ی انسان باید به او باز می‌گشت؛ اما انجامش سخت بود. همان طور که احیای شریعت ابراهیمی میان بت‌پرستان حجاز، توسط پیامبر(ص) کار سخت و طاقت‌فرسایی بود. در نگاه بنیان‌گذار کبیر انقلاب، میان بت‌سنگی در جزیره العربی با بت هزار رنگ بهشت مدرن، تفاوتی وجود نداشت! چراکه هر دو انسان را از آزادی دور می‌ساختند و در نهایت با دزدیدن عقل و روح او برده‌ای تمام‌عیار از انسان تولید می‌کردند. برده‌ای که چیزی به نام عزت و رستگاری نمی‌شناخت.

راه‌حل چه بود؟ پاسخ یک کلمه است؛ حکمت! قرآن در آیه ۱۶۴ سوره‌ی آل‌عمران، کتاب و حکمت را به‌عنوان کلید نجات انسان از گمراهی معرفی می‌کند، که به واسطه‌ی انجام گناهان، زنجیر بردگی و وابستگی را بر گردن انسان انداخته‌است. (آیه ۱۵۷ سوره‌ی آل‌عمران) بنابراین حکمت مساوی است با بازگشت اندیشه‌ی فطرت‌بنیاد به انسان و رویش دوباره‌ی معنویت در وجود انسان.

از آنجا که حکمت، عقل انسان را به تکاپو می‌اندازد تا در قبال ابعاد گوناگون معنوی و مادی‌اش علم پیدا می‌کند، دیگر نمی‌تواند چشم‌بسته، خود را وابسته‌ی مطلق به زندگی مکانیکی مدرن بداند! چرا که حکمت، انسانیت انسان را مبعوث می‌کند و این دقیقاً همان مطلبی است که سال‌ها مستکبران جهان را مجبور ساخته تا با آن به مجادله بپردازند.

نیک می‌بینیم که اگر امروزه در جامعه‌ی ایران با نوعی از ناهنجاری‌های اخلاقی و یا بی‌قانونی‌های آشکار مواجه هستیم، بدان جهت است که بخشی از حکمت، تجلی اجتماعی پیدا نکرده‌، مغفول هم واقع شده‌ است. این غفلت سبب شده تا دغدغه‌های انسان مکانیکی و کوچک باقی به‌مانند تا روح وابستگی در جامعه بازتولید شود.

 باید اذعان داشت، چنانچه حکمت نمود عینی و اجتماعی پیدا کند، نه‌تنها اسباب‌بازی‌های انسان بزرگ نمی‌شود؛ بلکه انسان با رهایی خود از بند آنها اسباب بزرگی خود را فراهم می‌کند. همانند شهدای تاریخ اسلام و انقلاب اسلامی.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بعثت انسان به وسیله‌ی حکمت

لینک کوتاه: