فرش قرمزی که توسط امام راحل جمع شد

به مناسبت صدور نامه امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در عزل آیت‌الله منتظری

ماجرای عزل آیت‌الله منتظری از قائم‌مقامی رهبری و تأکید بر عدم شایستگی او برای رهبری آیندۀ جمهوری اسلامی توسط امام خمینی رحمه‌الله علیه از مسائل بسیار حساس صدر انقلاب اسلامی محسوب می‌شود.

منتظری از مبارزان با سابقه دوران انقلاب  و رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی و دومین امام جمعه تهران بعد از آیت‌الله طالقانی بود. او از شاگردان مرحوم آیت‌الله بروجردی و امام راحل به‌ شمار می‌رفت، در دوران پیش از پیروزی انقلاب بارها در راه مبارزه به زندان رفت و تبعید شد. بعد از پیروزی انقلاب نیز مسئولیت‌هایی همچون امامت جمعه تهران، ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی را برعهده داشت.

وی در سال ۶۴ و در دوران زعامت امام راحل، از طرف مجلس خبرگان رهبری به قائم‌مقامی ایشان منصوب شد، اما در سال‌های پایانی حیات امام راحل، اتفاقاتی رخ داد که منجر به عزل منتظری از قائم‌مقامی توسط امام خمینی رضوان الله تعالی علیه شد.

یکی از مهم‌ترین این اتفاقات، دفاع از مهدی هاشمی و همراهان او بود که علی‌رغم تذکرات مستمر بسیاری از دل‌سوزان نظام و ارائه مستندات مختلف، باز هم مشاهده می‌شد آقای منتظری حمایت‌‌هایش از آنها قطع نمی‌کند.

بر همین اساس امام راحل در ششم اسفندماه 1368 طی نامه‌ای او را از قائم‌مقامی عزل کرد. بازخوانی این نامه انقلابی دربردارنده درس‌ها و پیام‌های زیادی است که هر چه زمان بگذرد، بر عبرت‌های آن افزوده می‌شود.

قبل از بازخوانی این نامه، تذکر این نکته ضروری است که اگر امام راحل دست به چنین اقدامی نمی‌زد، سرنوشت انقلاب و نظام اسلامی به‌عنوان مهم‌ترین میراث امام راحل و زیباترین ثمره مجاهدت و مقاومت مبارزان و شهدای قبل و بعد از انقلاب نیز تغییر پیدا می‌کرد.

آیت‌الله منتظری در بین انقلابیون دارای پیشینه مبارزاتی و علمی برجسته‌ای بود و در نظام اسلامی در جایگاه والایی قرار داشت. علاوه بر این مسئولیت‌های متعددی نیز در کسوت قائم‌مقامی بر عهده داشت. بر این اساس عزل او کاری ساده نبود و حتی برای بسیاری از نخبگان قابل‌تصور نبود، اما امام راحل بنابر مصالحی ازجمله مصلحت حفظ نظام اسلامی، فرش قرمزی که برای منتظری پهن شده بود را جمع کرد و او را از این مقام والا به پایین کشید

متن نامه امام راحل در خصوص عزل منتظری از قائم‌مقامی به نقل از صحیفه امام خمینی ج‏21، ص: 330 به این شرح است

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

جناب آقاى منتظرى:

با دلى پرخون و قلبى شكسته چند كلمه‏اى برايتان مى‏نويسم تا مردم روزى در جريان امر قرار گيرند. شما در نامه اخيرتان نوشته‏ايد كه نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم مى‏دانم؛ خدا را در نظر مى‏گيرم و مسائلى را گوشزد مى‏كنم. از آنجا كه روشن شده است كه شما اين كشور و انقلاب اسلامى عزيز مردم مسلمان ايران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از كانال آنها به منافقين مى‏سپاريد، صلاحيت و مشروعيت رهبرى آينده نظام را از دست داده‏ايد. شما در اكثر نامه‏ها و صحبت‌ها و موضعگيريهايتان نشان داديد كه معتقديد لیبرال‌ها و منافقين بايد بر كشور حكومت كنند. به‌قدری مطالبى كه مى‏گفتيد ديكته شده منافقين بود كه من فايده‏اى براى جواب به آنها نمى‏ديدم. مثلاً در همين دفاعيه شما از منافقين تعداد بسيار معدودى كه در جنگ مسلحانه عليه اسلام و انقلاب محكوم به اعدام شده بودند را منافقين از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و مى‏بينيد كه چه خدمت ارزنده‏اى به استكبار كرده‏ايد. در مسئله مهدى هاشمىِ قاتل، شما او را از همه متدينين متدین‌تر مى‏دانستيد و با اينكه برايتان ثابت شده بود كه او قاتل است مرتب پيغام مى‏داديد كه او را نكشيد. از قضاياى مثلِ قضيه مهدى هاشمى كه بسيار است و من حالِ بازگو كردن تمامى آنها را ندارم. شما از اين پس وكيل من نمى‏باشيد و به طلابى كه پول براى شما مى‏آورند بگوييد به قم منزل آقاى پسنديده و يا در تهران به جماران مراجعه كنند. بحمداللَّه از اين پس شما مسئله مالى هم نداريد. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود مى‏دانيد- كه مسلماً منافقين صلاح نمى‏دانند و شما مشغول به نوشتن چيزهايى مى‏شويد كه آخرتتان را خراب‌تر مى‏كند- با دلى شكسته و سينه‏اى گداخته از آتش بی‌مهری‌ها با اتكا به خداوند متعال به شما كه حاصل عمر من بوديد چند نصيحت مى‏كنم ديگر خود دانيد:

1-   سعى كنيد افراد بيت خود را عوض كنيد تا سهم مبارك امام بر حلقوم منافقين و گروه مهدى هاشمى و لیبرال‌ها نريزد ..

2-    از آنجا كه ساده لوح هستيد و سريعاً تحريك مى‏شويد در هيچ كار سياسى دخالت نكنيد، شايد خدا از سر تقصيرات شما بگذرد ..

3-   ديگر نه براى من نامه بنويسيد و نه اجازه دهيد منافقين هرچه اسرار مملكت است را به راديوهاى بيگانه دهند ..

4-   نامه‏ها و سخنرانی‌های منافقين كه به وسيله شما از رسانه‏هاى گروهى به مردم مى‏رسيد؛ ضربات سنگينى بر اسلام و انقلاب زد و موجب خيانتى بزرگ به سربازان گمنام امام زمان- روحى له الفداء- و خون‌های پاك شهداى اسلام و انقلاب گرديد؛ براى اينكه در قعر جهنم نسوزيد خود اعتراف به اشتباه و گناه كنيد، شايد خدا كمكتان كند ..

واللَّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولى در آن وقت شما را ساده لوح مى‏دانستم كه مدير و مدبر نبوديد ولى شخصى بوديد تحصیل‌کرده كه مفيد براى حوزه‏هاى علميه بوديد و اگر این‌گونه كارهاتان را ادامه دهيد مسلماً تكليف ديگرى دارم و مى‏دانيد كه از تكليف خود سرپيچى نمى‏كنم. واللَّه قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولى او را هم آدم خوبى مى‏دانستم. واللَّه قسم، من رأى به رياست جمهورى بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذيرفتم ..

سخنى از سرِ درد و رنج و با دلى شكسته و پر از غم و اندوه با مردم عزيزمان دارم: من با خداى خود عهد كردم كه از بدى افرادى كه مكلف به اغماض آن نيستم هرگز چشم پوشى نكنم. من با خداى خود پيمان بسته‏ام كه رضاى او را بر رضاى مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان عليه من قيام كنند دست از حق و حقيقت برنمى دارم.

من كار به تاريخ و آنچه اتفاق مى‏افتد ندارم؛ من تنها بايد به وظيفه شرعى خود عمل كنم.

من بعد از خدا با مردم خوب و شريف و نجيب پيمان بسته‏ام كه واقعيات را در موقع مناسبش با آنها در ميان گذارم. تاريخ اسلام پر است از خيانت بزرگانش به اسلام؛ سعى كنند تحت تأثير دروغ‌های ديكته شده كه اين روزها راديوهاى بيگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش مى‏كنند نگردند. از خدا مى‏خواهم كه به پدر پير مردم عزيز ايران صبر و تحمل عطا فرمايد و او را بخشيده و از اين دنيا ببرد تا طعم تلخ خيانت دوستان را بيش از اين نچشد. ما همه راضى هستيم به رضايت او؛ از خود كه چيزى نداريم، هرچه هست اوست. والسلام ..

– يكشنبه 6/1/68.

– روح اللَّه الموسوى الخمينى.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

لینک کوتاه: