ضرورت بازتعریف عدالت اسلامی به‌عنوان یک نظام معرفتی مستقل

نزاع تازه بر سر «چپ اسلامی»؛ فرصت شفاف‌سازی مفاهیم اسلامی

بحث جدید درباره «چپ اسلامی» نه تنها یک نزاع سیاسی قدیمی را تکرار می‌کند، بلکه این امکان را فراهم می‌آورد که با تفکیک اسلام از چپ و لیبرالیسم، عدالت اسلامی به‌عنوان یک دستگاه معنایی مستقل و توحیدمحور بازتعریف شود.

 

چپ اسلامی

نزاع تازه بر سر «چپ اسلامی»

▫️بحث تازه‌ای که میان برخی اصحاب علوم انسانی درباره «چپ اسلامی» شکل گرفته، اگرچه در ظاهر یک جدال آشناست، اما در واقع خودِ مفهوم را به پرسش می‌کشد:
آیا ما اصلاً چیزی به نام چپ اسلامی داریم که بتوان درباره‌اش بحث کرد؟

▪️بنظر آنچه اکنون اهمیت دارد این است که این موج رسانه‌ای را می‌توان به فرصت تبدیل کرد؛ فرصتی برای شفاف‌سازی مفاهیم و جلوگیری از مصادره‌ی اندیشه اسلامی توسط دو جریان رقیب: لیبرالیسم از یک سو و گرایش‌های چپ از سوی دیگر.

اول: چرا مفهوم‌سازی ضرورت دارد؟
در میان بسیاری از مباحث و نقدهای صحیح به جریان‌های چپ، گاهی چپ اسلامی یک برچسب سیاسی است تا یک دستگاه معرفتی.
لیبرال‌ها سال‌هاست هر قرائت انقلابی از اسلام _از سیره اهل‌بیت تا فقه حکومتی_ را زیر عنوان چپ تحقیر می‌کنند. و هر سخن درباره عدالت، فقرستیزی و مبارزه با سلطه را ذیل چپ اسلامی صورت‌بندی می‌کنند.

نتیجه چیست؟
اسلامِ با قرائتِ امام خمینی و رهبر انقلاب، که برآمده از سنت تاریخی مبارزه ائمه علیهم‌السلام است، در میان این دو قطب تحریف می‌شود.
پس این بحث تازه، یک ضرورت را یادآوری می‌کند:
باید روشن کرد چه چیزی اسلام است، چه چیزی چپ است، و چه چیزی صرفاً سوءتفاهم.

دوم: مصادره‌ی معناییِ یک سنت ضدطاغوت
سال‌هاست جریان لیبرال برای بی‌اثر کردن هر اندیشه ضدسرمایه‌داری یا ضدسلطه، آن را با سه برچسب خام خلاصه می‌کند:
«چپ، کمونیست، تندرو».

اما مشکل اصلی این نیست که این برچسب‌ها غلط یا درست‌اند؛ مشکل این است که:
این برچسب‌ها مانع گفت‌وگوی جدی درباره سنت عدالت‌خواهی اسلامی می‌شوند.

چرا؟
چون به جای تحلیل فکری، هویت‌سازی می‌کنند.
در حالی که اندیشه اسلامی _به ویژه در منظومه امامین انقلاب_ نه چپ است نه راست؛
بلکه یک نظام معرفتی مستقل است که عدالت را نه از مارکسیسم، بلکه از قرآن می‌گیرد. برای ایستادن در برابر این تحریف، نیاز به نقد نظری است.

سوم: گرایش‌های چپ و شبه‌چپ؛ تهدیدی از درون
در سوی دیگر، برخی از جریان‌ها امروز ناخودآگاه به ادبیاتی نزدیک می‌شوند که ریشه در چپ مدرن دارد، نه در سنت اسلامی.
از جمله:
تقلیل ظلم به نابرابری مادی،
غرب‌ستیزیِ افراطی،
اصالت‌بخشی به اقتصاد بدون توجه به فرهنگ و معنویت،
نادیده گرفتن بُعد اخلاقی و توحیدی عدالت،
و یا نگاه ساختارگرایانه به جامعه در برابر نگاه ایمانی و اراده‌محور.

اگر این موارد نقد نشود، عدالت اسلامی به‌جای آنکه برآمده از توحید باشد، تبدیل به نسخه رقیق‌شده‌ای از سوسیالیسم می‌شود.
پس این موج، یک ضرورت را یادآور می‌کند:
باید مرز اسلام با الگوهای چپ و شبه‌چپ دقیقاً ترسیم شود.

چهارم: بازتعریف عدالت اسلامی به‌عنوان دستگاه مستقل
اگر بحث امروز را از چنگ رسانه خارج کنیم، فرصت خوبی پیش‌روست:
می‌توان با زبان علمی و دقیق تبیین کرد که:
عدالت اسلامی نه شاخه‌ای از چپ است نه شاخه‌ای از راست، بلکه یک «نظام معنایی مستقل» است که سه رکن دارد:
۱. توحید به سانِ ریشه عدالت
۲. ولایت به‌عنوان سازوکار تحقق عدالت
۳. و جهاد و مقاومت که راه دفاع از عدالت در برابر طاغوت است.

این همان منظومه‌ای است که امام خمینی جمهوری اسلامی را بر آن بنا کرد و رهبر انقلاب در انسان ۲۵۰ ساله و طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن صورت‌بندی نظری‌اش کرده‌اند.

این منظومه هیچ نسبتی با مارکسیسم ندارد، و با لیبرالیسم نیز تفاوت وجودی دارد.

بنابراین، نزاع تازه نه تهدید است و نه بحران. اگر درست مدیریت شود، فرصت خوبی است برای آنکه عدالت اسلامی از چپ‌گرایی تفکیک شود و اسلام از تحریف لیبرالی نجات یابد.

 

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
چپ اسلامی

لینک کوتاه: